چکیده:
به نظر فقها و حقوقدانان قواعد حاکم بر ارث بهعنوان قواعد آمره یا بهاصطلاح از احکام شمرده میشوند، لذا غیرقابل تغییرند و هر گونه اعمال ارادهای در آن، چه از سوی مورّث و چه از جانب ورثه محکوم به بطلان است. از سوی ورثه این اعمال اراده میتواند صورتهای مختلفی داشته باشد؛ ازجمله اسقاط ارث و انتقال سهمالارث. بااینحال، بهنظر میرسد که در موارد متعددی چنین اعمال ارادهای منطبق با قواعد حقوقی باشد. درواقع در بسیاری از موارد، این اعمال اراده، خود عمل حقوقی مستقلی است که باید قواعد آن در چارچوب قواعد حاکم بر اعمال حقوقی (عقد یا ایقاع) بررسی شود، نه آنکه با استناد به عبارات کلیشهای چون «ارث از قواعد آمره است»، اعمال ارادة صورتگرفته را باطل تلقی کرد. بنابراین، لازم است تا در درجه اول مصادیق و صوری که این اعمال اراده از سوی ورثه در قواعد ارث صورت میپذیرد، شناسایی شود و در مرحلة بعد ماهیت حقوقی آن به صورت مستقل مشخص گردد و در پایان وضعیت حقوقی این عمل حقوقی از نظر صحت یا بطلان با توجه به ماهیت حقوقی مستقل همان عمل حقوقی ارزیابی شود.
خلاصه ماشینی:
درواقع آنان در زمان حیات مورث به شیوه ها و اشکال مختلف حق ارث خود را ساقط میکنند؛ چنان که درعمل در موارد متعددی دیده شده که یکی از وراث حتی با تعهد محضری دست به چنین اقدامی زده ، ولی پس از فوت مورث سهم الارث خویش را مطالبه کرده است که این امر باعث میشود تا این پرسش مطرح باشد که آیا اسقاط صورت گرفته در زمان حیات مورث از جانب وارث صحیح بوده است یا خیر؟ همچنان که پیش از این نیز ملاحظه شد، ادارة حقوقی قوة قضائیه در نظریۀ مشورتی خود اعلام نمود که چنین تعهدی ازآنجا که اسقاط مالم یجب است ، باطل و کأن لم یکن شمرده میشود.
اما پرسش مطرح در باب اسقاط ارث (در قالب ارادة دوطرفه ) این است که ماهیت اسقاط یادشده چیست و چگونه موجب میشود که سایر ورثه سهم الارث وارث را تملک کنند؟ در پاسخ باید بیان داشت که این اسقاط درواقع اعراض شمرده میشود؛ چراکه همچنان که پیش از این نیز بیان داشتیم ، وارث نامبرده به محض فوت متوفا، مالک مشاع ماترک میشود، لکن متعهد میگردد تا آن را اسقاط یا از مطالبۀ آن خودداری کند که در هر دو صورت آنچه واقع شده همان اعراض است .