چکیده:
غسان کنفانی از نویسندگان متعهد معاصر ادبیات داستانی فلسطین در یکی از مشهورترین آثار خود به نام «عائد الی حیفا»، تنها راه نجات فلسطین را مبارزة مسلحانه و استقامت و پایداری می داند که در جای جای داستان هویداست. بررسی عناصر داستانی در این رمان با هدف نشان دادن هنر نویسندگی غسان از اهمیتی بسزا برخوردار است. این پژوهش به شیوه توصیفی - تحلیلی بر آن است تا به بررسی و تحلیل شخصیتهای داستانی و شیوه های شخصیتپردازی در این داستان بپردازد. بر همین اساس، شخصیت های رمان مذکور در قالب شخصیت فرعی و اصلی، ایستا و پویا و مثبت و منفی، و شیوة شخصیت پردازی مستقیم و غیرمستقیم (کنش، گفتار) بررسی شده است. نتایج نشان می دهد که نویسنده در پی خلق شخصیت های قهرمانی است که در این راستا شخصیت های این رمان بیشتر ایستا و نمادی از افراد آواره و ستم دیده فلسطین هستند. در این رمان به شیوهای سنتشکنانه شخصیت مریام زن یهودی، شخصیتی نه
در قالب دشمن و منفی بلکه شخصیتی منصف و مثبت ارائه شده است. در این رمان، عاطفه عشق به وطن بر عاطفه پدری و مادری غلبه پیدا میکند و خلدون فرزند خانواده فلسطینی که به ارتش اسرائیل ملحق شده است، تبدیل به دشمنی اسرائیلی می شود.
خلاصه ماشینی:
بررسی شخصیت و شیوههای شخصیت پردازی در رمان «عائد إلی حیفا» اثر غسان کنفانی * محمود حیدری، دانشیار زبان و ادبیات عربی دانشگاه یاسوج معصومه صالحی، کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه یاسوج چکیده غسان کنفانی از نویسندگان متعهد معاصر ادبیات داستانی فلسطین در یکی از مشهورترین آثار خود به نام «عائد إلی حیفا»، تنها راه نجات فلسطین را مبارزة مسلحانه و استقامت و پایداری میداند که در جایجای داستان هویداست .
(به نقل از ملاابراهیمی و مونسی، ١٣٩١ش : ٢٩) از آنجا که این نویسندة متعهد در خانوادهای نشو و نما یافته است که تمام هم و غم اصلی آنها وطن بوده (بیضون، ١٩٩٥م : ١١) و آثار هنری خود را / سرزمین و مردمان آن زیسته و رنج و مصائب فلسطینیان را با روح و جسم خود درک کرده است ، بیگمان یکی از عوامل مهم این توفیق ، نگاه عالمانه و درک صحیح از شخصیت های فلسطینی است که در رمانهای او ظهور یافته اند.
نویسنده در این نوع داستانها باید شخصیت هایی برای پیشبرد داستان برگزیند که در نظر خواننده واقعی و ملموس جلوه کنند تا بر جنبه رئالیستی اثر خود بیفزاید.
س » و «صفیه » به خانه قبلی خود میروند و با میریام و بعد از آن با دوف «خلدون» روبه رو میشوند، عنصر گفتگوی دوطرفه بر رمان غالب میشود و تقریبا میتوان گفت که با همین شیوه ادامه پیدا میکند و به پایان میرسد؛ گویا نویسنده این شیوه را در این قسمت از داستان عمدا به این دلیل انتخاب کرده است تا بتواند هر چه بهتر و تاثیرگذارتر دیدگاه و نظر خود را از زبان شخصیت ها به خواننده القا کند، برای مثال نمونۀ زیر گفتگوی «سعید.