چکیده:
بینامتنی شخصیت های ادبی ـ تاریخی، یکی از فنون هنری شعر است که در دوره معاصر، فراوان توسط شاعران معاصر عرب به کار می رود؛ در میان این شخصیت ها، شاعران کلاسیک گذشته به سبب نزدیکی فکری و ذوقی ای که با شاعران معاصر عرب دارند، سهم بیشتری از این فراخوانی را به خود اختصاص می دهند. در میان شاعران گذشته، بینامتنی ابوالعلاء المعری که به عنوان فیلسوف الشعراء شناخته شده و نظرات فلسفی و طرز زندگی عجیبی داشته و علی رغم نابینایی، خود یکی از بزرگ ترین شاعران دوره طلایی ادبیات عرب بوده است، سهم بسزایی از این بینامتنی ها را از آن خود کرده است. در مقاله پیش رو قصد آن است که بینامتنی شخصیت معری به عنوان یک روش نقدی جدید که توسط شاعران معاصر به کار گرفته شده است، بررسی شود و چگونگی این بینامتنی نزد شاعران پیشروی این فن ذکر گردد.
Intertextuality of literary-historic figures is one of the artistic techniques of poetry in modern era being used a lot by contemporary Arab poets. Because of their proximity to Arab contemporary poets، the previous classic poets have a great share of the call.Among the previous poets، Abul ‘Ala Al-Ma‘arri، known as the philosopher of the poets، with his philosophical attitudes and strange lifestyle and despite his blindness، was one of the greatest poets of the golden era of Arabic literature and achieved a considerable proportion of these intertextualities. In present paper، we initially try to review Al-Ma‘arri’s intertextual character as a new critical approach used by contemporary poets to qualify the manner of poets confront such technique.
خلاصه ماشینی:
از دیگر شاعران عربی که در بینامتنی شخصیت معری و به کارگیری هنری آن موفـق بوده اند، شاعر کویتی «عبدالله العتیبی» در دیوان مزار الحلم میباشد جـایی کـه عتیبـی شیفتۀ قصیده دالیۀ معری با مطلع زیر میشود: غیــر مجــد فــی ملتــی و اعتقــادی نــــوح بــــاک و لا تــــرنم شــــاد أبکــت تلکــم الحمــامــه ُ أم غنـــ ـــت علــی فــرع غصــنها المیــاد تعـــب کلهـــا الحیـــاه ُ فمـــا أعــــ ــجب إلـا مــن راغـب فـی ازدیـاد إن حزنـــا فـــی ســـا ت أضعاف سرور فی ساعـه المـیلاد عـــه المـــو در اینجا «عتیبی» دو کلمۀ «غیر مجد» را ـ که فیلسـوف معـره بـا آن قصـیده اش را شروع میکند ـ اساس قصیده خودش با نام «بین یدی ابیالعلاء» قرار میدهـد؛ بـه ایـن معنا که آن را محوری قرار میدهد که قصیده به دور آن میگردد تا به وسـیلۀ شخصـیت معری حالت احساسی و فکری خـود را ـ کـه همـان حالـت ناکـامی اسـت کـه بـه حـد پوچ گرایی هم میرسد ـ بیان کند، سپس بعد از آنکه قومیت عربـی در چشـم اهـالی آن خوار شد، از چشمۀ جوشان این شخصـیت ، جرعـه هـایی برمـیگیـرد (فـتح البـاب ، ١٩٩٧: ٢٤٨ـ٢٤٩) و میگوید: کل شـیء أصـبح یـا شـیخ یجـدی مــا عـدا العــوم فــی بحـار التحــدی أجـــدبت ریحنـــا، فکـــل شـــراع یعشــق الــریح ، عشــقه غیــر مجــد أنســـت ریحنـــا لـــدف ء المرافـــی و اســـتقر الشـــراع أســـمال بـــرد صــلبت کــالظنون ســمر الصــواری و انطــوی شــوقها لمحضــر وعــد (همان : ٢٤٩) شاعر در این مقطع تلاش میکنـد شخصـیت معـری را فرابخوانـد و بـا آن ، ضـعف و شکست و خواریای را که امت عربی در جهان امروز ما بدان دچار شده است بیان کنـد؛ زیرا بادبان های کشتی امت عربی تنها برای باد برافراشته شده اسـت بـدون آنکـه در دل امواج جنگ ها در میدان های نبرد فرو رود؛ زیرا مبارزان با گرمـای کشـتی خـو گرفتـه و پرچم ها چونان اجسادی پاره پاره شده بر شـن هـا بـه صـلیب کشـیده شـده انـد و منتظـر بازگشت شکوه گذشته های دور هسـتند؛ شـاید در دل آن امیـد و تولـدی دوبـاره باشـد.