چکیده:
یکی از ادوار مهم در تاریخ اندیشه اخلاقی جهان اسلام، عصر صحابه پیامبر| است که فرصت داشتند تا آموخته های خویش را از پیامبر اکرم| در زمینه های مختلف، به همراه اجتهاد شخصی شان و به تناسب نیاز بومی که در آن می زیستند، رواج دهند. با این حال، کمتر کوششی برای شناخت نظریه پردازی های عالمان این عصر ـ ازجمله نگرش های اخلاقی ایشان ـ صورت گرفته و بیشتر به نقش آنها در انتقال سنت نبوی توجه شده است. در این مقاله، با نگرشی بازبینانه به این رویکرد فراگیر، اندیشه اخلاقی عبدالله بن مسعود، یکی از عالمان برجسته این دوره، بازشناسی و بازسازی می شود؛ عالمی که به عصر پیش از تدوین در تمدن اسلامی تعلق دارد و همچون بسیاری دیگر از معاصران خویش ناشناخته مانده و اثر وی بر تحول اندیشه اخلاقی در جهان اسلام واکاوی نشده است. بدین منظور، با مروری بر شواهد تاریخی و روایات بازمانده از وی، نخست مبانی هستی شناسانه و نگرش های کلی وی به هستی و انسان و کمال و سپس تفکر اخلاقی خاصی که وی ترویج می کند، بررسی خواهد شد.
Having a review approach، it has been attempted to recognize and reconstruct ethical ideas of Abdollah Ibn Mas''ud، one of the distinguished scholars of the prophet''s companions. He is a scholar belonging to the age before development of Islamic civilization and like many of his contemporaries he has been remained unknown and his effect on evolution of ethical thought in Islam World has not been investigated. Therefore، reviewing historical evidences and the narrations remained from him، firstly، his ontological foundations and general attitude toward existence، human، and perfection and then، the particular ethical thought promoted by him are discussed.
خلاصه ماشینی:
نیز، بنگرید به: ابنحنبل، همان: 375 ـ 374) وی بر این پایه، حتی معتقد است کوشش برای تغییر وضعیت نیز راه به جایی نمیبرد.
افزون بر همۀ شواهدی که تاکنون برای گرایش خوشبینانه و سادهگیرانۀ وی ذکر شد، او روایتی از پیامبر| نقل میکند و همین روحیه را به نحوی برجسته بازمیتاباند: پیامبر| فرمودند «هر که خالی از شرک بمیرد، جهنم نرود؛ اما من میگویم هر که چنین باشد، نهتنها به جهنم نمیرود، بلکه حتما به بهشت خواهد رفت» (ابنحنبل، بیتا: 1 / 374) همچنانکه مشهود است، ابنمسعود رحمت الهی را به فرد، بسیار نزدیک میبیند و باور دارد که خداوند بهدنبال سادهترین بهانهها است تا با آن، افراد را بیامرزد.
با این حال، عملا شاخصهایی برای این بازگشت به خدا تعریف میکند که نشان میدهد این بازگشت حتی اگر عین سعادت دنیوی و رضایت از زندگی هم نباشد، همواره ملازم آن است؛ چه، بیتردید فردی که یقین بورزد، راضی، اهل فهم، دور از شرک و فارغ از منت مردم و عاری از خیانت، پاکزبان و اهل دوستی و کار خیر برای مردم باشد، معمولا زندگی رضایتبخش و سعادتمندانهای را در دنیا تجربه خواهد کرد.
برای دست یافتن به آخرت نیز باید به خدا راه جست و این تنها راه نجات است؛ نجاتی که اگر کسی بدان راه برد، زندگی دنیوی خود را نیز با کامیابیهایی نسبی پیوند خواهد زد.