چکیده:
مالکیت و آزادی، دو ارزش و فضیلت مهم برای انسانهاست. برخلاف نظر نخست، این دو ارزش پیوندی بسیار محکم و رابطهای متقابل دارند. آنها نهتنها میتوانند مبنای یکدیگر قرار گیرند، بلکه در صورت خروج از تعادل، هرکدام میتوانند بر دیگری تأثیر منفی بگذارند. رابطۀ مالکیت و آزادی، موضوع مطالعۀ این مقاله است. بهعنوان نتیجه باید دانست آزادی و مالکیت دو حق بنیادین هستند که حقوق وظیفه دارد میان آنها تعادل ایجاد کند؛ در این صورت نهفقط تعارضی میان آنها نخواهد بود، بلکه مکمل و پشتوانۀ یکدیگر نیز میگردند و همدیگر را تعالی خواهند بخشید.
خلاصه ماشینی:
مثلا اين جمله افسونگر ومشهور اومبني بـر اينکـه اگـر کـسي براي ديگري تصميم بگيرد، احتمال بي عدالتي درآن هست ،ولي اگر شخصي آزادانه براي خود تصميم بگيرد، احتمال بي عدالتي وجود ندارد، منجر به ستم هاي شديدي به طبقـات مستـضعف جامعه ،ونيزسال هاباعث دخالت نکردن دولت درروابطي نظيـررابطـۀ کـارگر وکارفرمـا بـه قصد تعديل وحمايت ازکارگران شده است ٢،زيراليبرال هـاي کلاسـيک وهمچنـين افراطـي امروز معتقدند وقتي خود کارگر آزادانه به هرمبلغي تن به کار مي دهـد، ديگـر بـي عـدالتي رخ ١.
درزيبـايي وافـسون وتقـدس آزادي شکي نيست ، براي همين اگر آزادي مبناي مالکيت شود، اين قدرت اقناعي رابه مالکيت هم مي بخشد وبه نظر مي رسد، ازجمله دلايلي که بعضا گفته مي شـود مالکيـت حقـي مقـدس است ، به دليل پيوند آن باآزادي است .
(Ryan,1987,78-9) در سنت فکري غرب وبالاخص کامن لا،اين انديشه کـه مالکيـت محـافظ وبـسط دهنـدة آزادي وتوابــع آن نظيــراســتقلال وحــريم خــصوصي اســت ، مــسئله اي ريــشه دار اســت (١٩٥٨٩٠,Lawson)وحتي برخي معتقدند درحقوق روم هم دربارة اين موضوع زمينـۀ فکـري 1 وجود داشته است (٢٠٠٨١,Epstein).
نخست اينکه مالکيت شرط لازم براي آزادي است نه شرط کافي ؛دوم اينکه دربرخي موارد بـه جـز پـذيرش نهـاد مالکيـت خـصوصي هـم مي توان تاحدود زيادي به نتيجۀدلخواه اين نظريه رسيدومالکيت فردي تنها راه حل نيست .
از اين مقدمه نتيجه مي گيريم که صرف وجود آزادي تملـک براي عادلانه بودن نهاد مالکيت در جامعه کفايت مـي کنـدو اگـر پـس از مـدتي عـده اي کمـي ثروتمند شوندوتعداد زيادي بينوا، هيچ بي عدالتي رخ نداده است .