چکیده:
رثا یکی از درون مایه های مستقل شعری است که از گذشته های دور، نقشی پررنگ در صفحه شعر شاعران داشته است. رثا رهاورد تجربه عاطفی شاعر و ترجمان اوضاع اجتماعی، فرهنگی و اعتقادی جامعه اوست که شاعر در آن، سوگ و سوزهای درون خویش را در غم فراق ابدی عزیزان به نمایش می گذارد. در زبان عربی رثا به سه دسته ندب، تابین، عزا تقسیم بندی می شود که در این میان، عزا از جایگاهی برتر برخوردار است. شاعر در آن به تفکر در حقیقت مرگ و زندگی می پردازد. در پاره ای اوقات این تفکر و تامل شاعر را به معانی فلسفی نزدیک می کند. ابوالعلا معری (449- 636ه.ق) فیلسوف شعرا، از جمله شاعرانی بود که به اوج این فن دست یافت. بهترین دلیل بر این ادعا، «دالیه » اوست که در رثای یکی از فقهای معاصرش سروده است.
این جستار می کوشد تا با روش توصیفی-تحلیلی و استفاده از ابزار کتابخانه ای، به بررسی چهار عنصر ادبی؛ یعنی معنا، عاطفه، خیال و اسلوب در این قصیده بپردازد. پژوهش صورت گرفته در این مقاله نشان می دهد این قصیده که از نیکوترین قصیده های شاعر محسوب می-شود از عاطفه ای قوی و حکمتی عمیق سرشار است. میان قالب شعری، کلمات، مضمون، مفهوم و خیال موجود در این شعر هماهنگی معناداری وجود دارد. شاعر در آن با عاطفه راستین خویش بر دوست مرحومش سرشک می ریزد؛ اما با این حال تلاش می کند تا بر این عاطفه و احساس جامه ای از عقل و تامل بپوشاند. این قصیده همچنین در بردارنده برخی نظریات شاعر درباره دنیا، زندگی و مرگ و نیز حاوی پیامهای اخلاقی برای مخاطبان خود است.
خلاصه ماشینی:
او آوای شاد و خوش را نیز مانند آواز سوزناک میداند و همة آدمیان را بستة دام دنیا میبیند؛ زیرا «دیری نمیگذرد که بشارت تولد نوزادی – هر چقدر هم حیاتش طولانی باشد- به شیون و زاری برای مرگ او تبدیل میشود، تا آنجا که گویا این دو صدا – شادی و شیون – شبیه به هم و یا به هم آمیخته میشوند، همچون آواز کبوتری که شنونده نمیداند که این صدای کبوتر نالهای است از سر غم یا نغمهای از سرور و شادی!» (ضیف،1955م: 170-171) بنابراین از نظر او مرگ و زندگی یکسان است؛ زیرا هر آمدنی رفتنی را در پی دارد، پس شادی و حزن معنایی ندارد و انسان نباید تحت تأثیر تولد و مرگ دیگران قرار گیرد و به شادی و یا اظهار ناراحتی بپردازد، چون فایدهای در بر ندارد و باید با بی اعتنا از کنار آن بگذرد.
ابوالعتاهیه در این باره سروده است: لدوا للموت و ابنو للخراب فکلکم یصیر إلی تباب (دیوان، 1997م: 46) بطلیوسی گفته است ابوالعلا وقتی نوحه و شادی را ذکر میکند، آنها را یکسان میداند و بدین سبب بهدنبال آن از صدای کبوتر استفاده میکند؛ زیرا عرب صدای کبوتر را گاهی به معنای آواز شادی(غنا) و گاهی به معنای صدای شیون و زاری (نوحه) در شعر خود آورده است؛ از جمله خوارزمی: هیجنی صوت قمریة هتوف العشی طروب الضحی (فاروق الطباع، 1998م: 49) کلمه «المیاد» به معنای «متمایل» اسم مبالغه از «مادت الشجرة» گرفته شده است؛ وقتی که درخت حرکت کند و خم شود و الغصن المیاد به معنای شاخهای نرم و تازه که خم شده باشد.