چکیده:
این مقاله پس از طرح دیدگاه شرق شناسان در باب اسطوره انگاری گزاره های تاریخی قرآن، به بررسی آن می پردازد و با اشاره به برخی اشکال های این نظریه، شواهد و دلایلی بر واقع نمایی گزاره های تاریخی قرآن ارائه می دهد وبه این نتیجه می رسد که نه تنها دلیلی بر اسطوره انگاری گزاره های تاریخی قرآن وجود ندارد، بلکه شواهد و دلایل بیرون متنی و درون متنی بسیاری بر واقع نمایی زبان قرآن در گزاره های تاریخی اش گواهی می دهند.
خلاصه ماشینی:
"یکی از دلایل بیرون متنی که برای اثبات واقعنما بودن گزارههای تاریخی قرآنی ارائه شده، این است که اصل اولیه در مفاهمه وتخاطب عقلایی، دلالت واژهها و جملهها بر مفاهیم حقیقی و اراده مدلول ظاهری آنها است، مگر زمانی که گوینده با لفظی یا اشاره و یا قرینهای دیگر بفهماند که ظاهر مراد او نیست و معنای دیگری را اراده کرده است.
علامه طباطبایی در رد چنین دیدگاهی نسبت به گزارههای تاریخی قرآن میفرماید: «این سخن ناصواب است، چنین اعتقادی اگر در باب فن قصهگویی درست باشد، و لیکن با قرآن سازگار نیست، زیرا قرآن نه کتاب تاریخ است و نه مجموعه داستانهای تخیلی، بلکه کتابی نفوذ ناپذیر است که باطل از هیچ سو در آن راه ندارد و خود تصریح نموده که کلام خدا است و جز حق نمیگوید و ماورای حق چیزی جز باطل نیست.
ک. به: ابن منظور، لسان العرب، 6، 257؛ جوهری، الصحاح، 1، 559؛ دهخدا، لغت نامه دهخدا، 6، 2011؛ مکارم، همان، 11، 198؛ طریحی، مجمعالبحرین، 3، 331؛ طباطبایی، ترجمه المیزان، 7، 71، ج 15، 78، ج 20، ص 38)، بنا بر این وقتی گفته میشود داستانهای قرآن اسطوره است، یعنی هیچ ریشه و اساسی در واقع ندارد: در حالی که دستآوردهای بشری و پیشرفت دانش خلاف آن را میگویند و واقعی بودن گزارههای تاریخی قرآن را تأیید میکنند و آن ها را حقایق تاریخی میدانند.
[2] برای نقد دیدگاه شرقشناسان درباره اقتباس گزارههای تاریخی قرآن از منابع بشری به: محمد تقی دیاری، پژوهشی درباب اسرائیلیات در تفاسیر قرآن، 62؛ سبحانی، راز بزرگ رسالت، 217؛ ابن نبی، الظاهرة القرآنیة، 290؛ شرقاوی، مقارنة الادیان، 275؛ حسن عباس، قضایا قرآنیة فی الموسوعة البریطانیة، 66 و مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 15، 22."