Abstract:
بلاغت را «مطابقت سخن بمقتضای حال گوینده و مخاطب » تعریف میکنند که اغلب گوینده و مخاطب بیرون از جهان اثر ادبی موردنظر است . اما در بلاغت داستان ، مطابقت با اقتضای احوال اشخاص در درونیترین لایه جهان داستان مورد نظر است ؛ یعنی مقتضای حال اشخاص چگونه در گفتار شخصیتها محاکات شده است ؟ بخش زیادی از یک داستان را بازنمایی گفتار شخصیتها شکل میدهد. بلاغت داستان ایجاب میکند که شخصیتها در جهان داستان ، مطابق با حال گوینده ، کلام و مخاطب سخن بگویند. فرض بر اینست که در داستان پیرچنگی، با انگیزش واقعگرایانه ، گفتار شخصیتها مطابق با مقتضای حال خود و دیگر شخصیتها بازنمایی و محاکات شده است نه اینکه اشخاص جهان داستان همه با زبانی یکدست و گاه ادیبانه و یکسان با زبان شاعر سخن بگویند. در این داستان ، بلاغت گفتار شخصیتهای خدا، عمر و پیرچنگی، مطابق با مقتضای حال است و لحظات حساس داستان با گفتار مستقیم و گفتار مستقیم آزاد بگونه ای نمایشی محاکات شده است .
Machine summary:
لحن کلام خدا امری است که متناسب با خالقی مقتدر است و از طرف دیگر سرشار از لطف است هم در خطاب قرار دادن عمر و هم توصیف پیر: بانـــگ آمـــد مـــر عمـــر را کـــای عمـــر بنــــــدة مــــــا را زحاجــــــت بــــــازخر بنــــده ای داریــــم خــــاص و محتــــرم ســـوی گورســـتان تـــو رنجـــه کـــن قـــدم ای عمـــر برجـــه ز بیـــت المـــال عـــام هفتصــــد دینــــار در کــــف نــــه تمــــام پــیش او بــر کــای تــو مــا را اختیــار ایـــن قـــدر بســـتان کنـــون معـــذور دار اینقـــــدر ازبهـــــر ابریشـــــم بهـــــا خــرج کــن چــون خــرج شــد اینجــا بیــا در اینجا لطف بیکران خداوند نسبت به پیر تنها از زبان خداوند است که همه را اقناع میکند، در غیر اینصورت به هیچ راویی نمیتوان اعتماد کرد که آیا پیرچنگی بعد از عمری مطربی میتواند «بندة خاص خدا» شود؟ ولی وقتی بطور مستقیم از زبان خدا شنیده میشود، چون آیه های قرآن ، بدون احتجاج قابل پذیرش است .
هنگامیکه پیرچنگی از زبان خدا توصیف میشود، آنقدر عظمت دارد که عمر در گورستان چندین بار از بالای سر او میگذرد شک ندارد که امکان ندارد پیر چنگی بندة خاص خدا باشد و این تردید را با خود تکرار میکند: «پیر چنگی کی بود خاص خدا».
در بیت ٣٢ به شیوة کلام غیرمستقیم آزاد، چشم انداز عمر توصیف میشود که بسی دور گورستان روانه شده ؛ اما تنها و تنها آن پیر آنجا بوده و عمر کوچکترین ذره ای هم شک نداشته که امکان ندارد، پیرچنگی بندة خاص خدا باشد.