چکیده:
پیدایش و رشد هر علمی در گرو خلاقیت و نوآوری است. فلسفه، که حاصل تأملات عقلانی درباره پرسشهای بنیادی و نهایی در هر موضوعی است، یکی از عرصههایی است که ضرورت دارد درباره تحول و نوآوری در آن بیندیشیم. مراد از نوآوری، برداشتن قدم نظری جدیدی است که به پیشرفت، گسترش و تعمیق یک علم یا پیدایش یک شاخه علمی کمک کند. فلسفه نیز همچون دیگر حوزههای تفکر بشری با نوآوری ظهور و توسعه یافته است؛ اما نگاهی به تاریخ فلسفه نشان میدهد که این حوزه در مقاطعی از تاریخش دچار گونهای رکود شده است. تأمل در پرسشهایی که در این زمینه مطرحاند، میتواند راهگشا باشد. برخی از این پرسشها بدین قرارند: آیا نوآوری در فلسفه ممکن است؟ چگونه میتوان در فلسفه نوآوری کرد و راهکارهای آن چیست؟ عوامل و موانع نوآوری کداماند؟ چه شیوهای از آموزش و پژوهش در فلسفه میتواند به نوآوری بینجامد؟ چه دانشهایی به نوآوری در فلسفه کمک میکنند؟ آیا هر نوآوریای مطلوب است؟ آیا اعتقاد به نوآوری با شکاکیت و نسبیت در معرفت تلازم دارد؟ آیا فلسفه معاصر اسلامی در مسیر نوآوری است؟ مقاله پیشرو تأملاتی درباره اینگونه پرسشهاست، که در آن ضرورت نوآوری، قلمرو آن، زمینهها و موانع آن و عناصری که توجه به آنها در آموزش و پژوهش فلسفی میتواند به نوآوری بینجامد، کانون تأمل قرار گرفته است
خلاصه ماشینی:
"ابداع شیوه جدید در نگارش و آموزش فلسفه، تصحیح انتقادی متون، تدوین متون درسی، نگارش متون ساده برای علاقهمندان در سطوح مختلف از جمله نوجوانان، ترجمه آثار فلسفی، تهیه دائرهالمعارف فلسفی، انتشار نشریات فلسفی، برگزاری همایشهای فلسفی، راهاندازی حلقههای بحث و نقد، تأسیس مراکز آموزش و پژوهش فلسفی مانند کتابخانه، دانشگاه و انجمن علمی و آموزش مجازی برخی از کارهایی هستند که به گسترش و رشد تفکر فلسفی کمک میکنند و در زمینه آنها میتوان نوآوری داشت.
با اینکه فلسفه به معنای مجموع دستاوردهای فلاسفه، علمی جمعی است، و با اینکه هر فیلسوف از تجربههای فلسفی دیگر فیلسوفان بسیار بهره میبرد، اما فلسفه هر فیلسوفی مخلوق اندیشه خود او و از این حیث فردی است.
(نویا، 1373، ص 2) فلسفه اسلامی نیز در بعضی از دورهها و نزد بعضی از فیلسوفان یا حلقههای فلسفی چنین سرنوشتی داشته است؛ اما تعمیم این امر به کل تاریخ فلسفه اسلامی، آنگونه که پل نویا از روژه آرنالدز نقل میکند، (همان) ناشی از بیخبری و یا از سر بیانصافی است.
تحول در آموزش فلسفه، مطالعه تاریخ فلسفه، آشنایی با دیگر مکتبهای فلسفی، مقایسه فلسفهها، توجه به دیگر شعب فلسفه و طرح پرسشهای جدید فلسفی از جمله تحولاتی است که هرچند کند، اما در حال وقوعاند.
او علاوه بر پرورش زمینههای روحی خلاقیت و آموزش نظاممند در فلسفه و تخصص در حوزهای خاص، باید با تاریخ فلسفه، رشتههای مختلف فلسفی و معارف دیگر همچون دین، عرفان و علم آشنا باشد و در بهرهبرداری از فلسفه در حیات فردی و جمعی نیز تأمل کند."