چکیده:
در میان شهرهای شیعه نشین و مناطقی از ایران که ویژگی آب و هوایی آن با شبه جزیره عربستان و عراق، مطابقت داشت و پذیرای قدوم مبارک امامزادگان علیهم السلام گردید، شهر زواره است که به دلیل قرار گرفتن در مسیر راههای کاروانی که به سوی مشهد رضوی ختم میگردد، علویان به اقامت در آن رغبت داشتند. پیوستگی این بزرگان با خاندان طهارت، سجایای اخلاقی، علمی و معرفتی آنان و مظلومیت ایشان موجب گردید تا اهالی از مهاجران مذکور به خوبی استقبال کنند و زمینههای رفاه و آرامش آن عزیزان را به بهترین نحو فراهم سازند. یکی از این امامزادگان، امامزاده یحیی علیه السلام است. نسب این امامزاده بعد از چهار نسل به حضرت امام موسی بن جعفرعلیهما السلام میرسد، برخی ادعا کردهاند ایشان فرزند بلافصل امام هفتم است اما این نکته مورد تامّل است زیرا اولا آن حضرت فرزندی با این نام نداشتهاند، در ثانی به صرف این که آن وجود مبارک پسری با این عنوان داشته، نمیتوان امامزاده یحیی علیه السلام را با آن تطبیق کرد، چنان که امامزادههای متعددی در شهرهای گوناگون ایران با نام یحیی معروفند ولی فرزند بلافصل امام کاظم علیه السلام به شمار نمیروند. اما شخصیتهای علمی، ادبی و عرفانی هر عصری متوجه این واقعیت بودهاند که ایشان نوادهی امام است، چنان که میرصالحی زوارهای در سرودههای خود این مطلب را متذکر گردیده است. نکتهای که حائز اهمیت است و جلالت بنای بارگاه مقدس امامزاده یحیی علیه السلام را نزد اهالی نشان میدهد، گسترش مجموعههای تبلیغی، عبادتی، اقتصادی و آموزشی در اطراف آن است. امامزاده یحیی علیه السلام چنان عظمت و ابهت دارد که در مهمترین مکان شهر قرار گرفته و آن را تبدیل به فضایی سرشار از صفای معنوی نموده است. نویسنده در این مقاله با معرفی امامزاده یحیی علیه السلام و بارگاه نورانی ایشان در شهر زواره به بررسی این موضوع پرداخته که چون آن بزرگوار دارای اصالت و ارزش در بین مردم می باشد، امکان دارد کسانی از این موقعیت ارزشمند و بوستانمعطر، بهره برداری منفی کنند یا افرادی از روی سادهاندیشی و محبتهای بدون پشتوانههای معرفتی و اعتقادی به اقداماتی روی آورند که موجبات سست نمودن باورها و خدشه دار نمودن دل بستگیهای اهالی را بوجود آورند.
خلاصه ماشینی:
(بوی گل را از که جوییم از گلاب) ماجرای مهاجرت و شهادت امامزاده یحیی علیهالسلام که در حجاز یا عراق به سر میبرده به همراه افرادی از خویشاوندان خود، به مقصد زیارت بارگاه امام رضا علیهالسلام در مشهد مقدس یا ایجاد ارتباط با علویان و طالبیان در قم و کاشان، وطن مألوف را ترک نموده و راهی ایران گردیده است، قراینی دیگر هم نشان می دهد که این کاروان به سرپرستی امامزاده یحیی که سخت تحت فشار حکمرانهای جور و جفا بودهاند و جان آنان در خطر بوده، حقوق و مزایایشان قطع گردیده و جاسوسان حکومتی برای آنان آسایش و آرامشی باقی نگذاشتهاند، احساس کردهاند اهالی شهرهای مختلف ایران به آنان علاقه دارند و این قلمرو برای آنان پناهگاه مورد اطمینان و مکانی امن برایشان خواهد بود، تصمیم گرفتهاند خود را از حیطهی این زمامداران اهل کینه و عداوت دور نگاه دارند و مخفیانه و دور از چشم جلادها و دژخیمان بنی عباس به ایران بروند و بعد از زیارت مرقد امام هشتم علیهالسلام در جایی ساکن گردند، اما گویا وقتی آنان به این سرزمین گام مینهند از گزند والیان وابسته به عباسیان دور نمیمانند و همچنان تحت تعقیب قرار میگیرند و ظاهرا نبردهایی بین اعضای این کاروان و نیروهای آنان صورت میگیرد و باعث پراکندگی میشود، امامزاده یحیی علیرغم این وضع اسف بار به مسیر خود ادامه میدهد و راه کاروانی را که به خراسان منتهی میگردد در پیش میگیرد و در صدد بوده از کنار جنوب شرقی زواره که به پشت مشهد معروف است (اهالی داخل حصار میگفتهاند از این پشت به مشهد مقدس میروند) طی طریق کند اما غافل از آن که مأموران مسلح حکومتی هر لحظه به او نزدیکتر میگردند، امامزاده یحیی ناگزیر وارد شهر زواره میگردد، قوای مذکور به تعقیب او ادامه میدهند و در زواره به جستجویش میپردازند، در کوچهی باریکی که اکنون مجاور حسینیه زواره و در ضلع شرقی أن قرار دارد امامزاده یحیی پناه میگیرد غافل از آن که تعقیب کنندگانش با اشاره افرادی که مشغول نخ تابی در آن حوالی بودهاند خود را به او میرسانند و به طرز فجیعی ایشان را به شهادت میرسانند.