چکیده:
ذمه که از نظر ما همان عهده است، لازمه وجود اعتباراتی همچون ضمان، دین، عهد، تعهد، التزام و اهلیت است. به عبارتی، فرض این اعتبارات در انسان مترتب بر وجود ذمه است. ذمه با تولد انسان ایجاد می شود، ولی با فوت او پایان نمی پذیرد و از آنجا که ماهیتی است اعتباری، قابلیت بقا حتی پس از فوت صاحبش را دارد و هرگاه میت دارای دیونی باشد، ذمه همچنان باقی می ماند تا دیونی که پس از فوت به ترکه او تعلق گرفته است از ترکه ادا گردد، یا کسی ضمانت دین او را برعهده گیرد و دین را از جانب او ــ حتی به صورت تبرعی ــ ادا نماید،. در این حالت ذمه میت افراغ می گردد و این پایان ذمه است. همچنین ذمه دارای ویژگی هایی است که در پایان به آن اشاره خواهد شد.
Zimmah that means “religious duty” to us، primarily needs such weights as guarantee، debt، pledge، commitment، obligation and domesticity. In other words، these weights shall be found in human being in case zimmah or duty exists in advance. Zimmah is created with the birth of the human being but does not end with his death. Since its nature is based on credit، it possesses the capacity to survive even after the death of its owner. When the dead one has some zimmah or duty to fulfill، the duties remain for fulfillment after his death by his heir until all is realized. Or someone else may voluntarily undertake fulfillment of his duties. In this case، the duty of the dead person is finished، and this is the end of the zimmah. Zimmah has certain specifications that this study will present in the closing chapter.
خلاصه ماشینی:
"هچنین گفتهاند:«ذمه»و«ذمام»به کسر ذال به عنای«ذمیم»و«مذموم»(راغب اصفهانی 1376؛ 183)یعنی«غیرمحمود»(وزارت اوقاف و شؤون اسلامی 1404 ج 21:274؛زرقاء 1418 ج 1:193؛زید بن علی بیتا:256)به معنای آن توبیخ و مذمتی است که متوجه انسان در برابر عهدشکنی میشود،یعنی هر حرمتی که اگر شکسته شود مستلزم مذمت است(خلیل بن احمد 1410 ج 4:254)و از این معنایی که راغب دربارۀ ذمه کرده به خوبی برمیآید که کلمۀ مذکور از مادۀ«ذم»که مقابل«مدح»است اشتقاق یافته است(علامه طباطبایی 1417 ج 9:210؛موسوی همدانی 1364).
سوم-مواردی که تنها عهده صادق است(فقط ظرف تکلیف)و اشتغال ذمهای در کار نیست مانند ادای نماز بر مکلف یا مالی که از سوی مکلفی غصب شده و عین آن مال موجود است و همچنین در نفقۀ واجب خویشاوندان بر انسان که عهده به آن مشغول میگردد در حالی که ذمه به آن مشغول نیست و لذا ضمان نیز وجود ندارد و هرگاه او نفقه را نپردازد و فوت کند،گناه کرده ولی از ترکه او برداشته نمیشود یا اگر کسی چیزی را بفروشد و پولش را بگیرد اما جنس را تحویل ندهد،عهدۀ فروشنده مشغول است نه ذمهاش.
بنابراین در مکتب فقهی اسلام،مالکیت مفهومی عام و گسترده دارد و منحصر در عین خارجی نیست،بلکه به مال موجود در ذمه نیز تعلق میگیرد؛زیرا ملکیت امری است اعتباری که فرد را به اموال ارتباط میدهد و تفاوتی نمیکند که مال مذکور عین خارجی یا مشخص باشد یا در میان افراد متعدد و به صورت بدلی واقع شده باشد،یا اینکه در ذمه قرار گرفته باشد."