چکیده:
در نیمه اول قرن دوم، جریان علمی و معرفتی زیدی در کوفه فعال و تأثیرگذار شد. برخی شخصیات مهم این جریان در درس صادقین شرکت میکردند، ولی نسبت به امامت ایشان تردیدهایی ابراز مینمودند و علم ایشان را کسبی میدانستند. آنان امامت را نیز برای اهل سیف شایسته میدانستند. متقابلا اهلبیت نیز تلاش میکردند که موضع خود را نسبت به این گروه برای شیعیان کوفه تبیین و با مراعات جنبههای تقیه از آسیبهای علمی ایشان بر شیعیان جلوگیری کنند.
خلاصه ماشینی:
"به نظر میرسد که عقیده ایشان در مورد اینکه امامت حق اولاد فاطمه است و همه آنها بالقوه میتوانند این مقام را به دست آورند، دو اثر تاریخی داشت: یکی اینکه در میان شیعیان هم نفوذ میکردند و خصوصا جوانترها را بیشتر جذب میکردند؛ و دیگر اینکه مقام علمی امام را اکتسابی میدانستند و لذا علم اهل بیت را نیز در همین راستا تعریف میکردند.
(سید مرتضی، ج 3، ص 223) محمدبن مسلم یک بار به امام صادق عرض کرد که این سلمةبن کهیل در مورد علیبن ابیطالب مطالب زیادی را نقل کرده است و به عنوان نمونه جریان نجوای پیامبر با امام علی را ذکر میکند.
ثابت میگوید به امام باقر عرض کردم که عامه گمان میکنند که بیعت ابوبکر به دلیل اجتماع مردم، مورد رضای خدا بوده است و حضرت نیز در پاسخ وی به آیاتی اشاره میکنند که بعد از پیامبر اسلام و سایر انبیاء مردم اختلاف کردند و برخی به کفر گرویدند.
(همانجا) در همان زمان نیز وی به عنوان فردی که به خروج معتقد بوده، مورد انکار برخی اهل علم بوده است؛ به عنوان نمونه ابومعمر قطیعی گزارش کرده که همراه با عدهای نزد وکیع به اخذ حدیث مشغول بودهاند و هرگاه وکیع از حسنبن صالح نقل حدیث میکرده از کتابت خودداری میکردهاند و دلیل این خودداری را این اعلام میکردهاند که وی اهل سیف بوده است."