چکیده:
فلاح و رستگاری در آرای امام خمینی(ره) با عنایت به آیاتی که در این باب در قرآن کریم آمده، با دو رکن مهم معرفت و عمل پیوند یافته و از سوی دیگر تحت تاثیر اندیشه توحیدی ایشان رنگ ویژه ای گرفته است. تزکیه نفس، تقوای الهی و تسلیم در محضر حق واحد و مطلق، از مقوله عبودیت مخلصانه است که در آرای امام، منهاج فلاح و رستگاری محسوب می شود و دل کندن از هرچه جز اوست و دل سپردن به او، عین نجات و فلاح به شمار می آید. اقوال و آرای «شنکره»Šankara)) حکیم و عارف نامدار قرن 8 و 9 میلادی و بنیان گذار مکتب ادویته ودانته (Advaita-Vedanta) نیز در باب «موکشه» (ašMok) و نجات کاملا مبتنی بر وحدت وجود بوده و مستلزم دل کندن از جهان موهوم می باشد. در آرای شنکره مقوله معرفت به اصل یگانگی برهمن و آتمن، رکن مهمی است که موکشه در گرو آن می باشد؛ عمل نیک نیز گرچه در برخی اقوالش مدنظر قرار گرفته، اما در کل از جایگاه مهمی - دست کم برای صاحبان اندیشه و معرفت که در سطوح بالایی از ادراک قرار گرفته اند - برخوردار نمی باشد.
According to Imam Khomeini، based on the verses of the holy Quran، salvation is equally bound to the two important principles of، knowledge and behavior، In the meantime salvation is influenced by his concept of monotheism. Self-purification، virtuosity and submition only to God symbolize mere servitude which in Imam’s opinion is the route to salvation dismissing whatever alien to God and allegiance to whatever associated with Him is the salvation in itself. Also the thought of –šankara، the famous philosopher and mystic in the 8th & 9th Century the founder of Advaita-Vedanta school، about Mokša and salvation is based on the integrity of existence and dismissing the mundan. From the viewpoint of šankara، knowledge to the unity of Brahman and Atman is an important principle upon which Mokša is based. However، although some of his statements show attention to behavior as salvation requirement، on the whole behavior does not take a paramount position in his thoughts as most outstanding thinkers would suggest.
خلاصه ماشینی:
"ازآنجاکه سعادت و کمال مطلق در این نشئه حاصل نمیشود، مقصد و غایت طالب نجات، فلاح و رستگاری نمیتواند این عالم باشد؛ بلکه او به جانب حق که مطلوب فطرت کمالطلب اوست سلوک میکند و در این راه هرچه غیر حق است، خار طریق او خواهد بود (همو، 1378، ص301) لذا او به قصد اتصال به دریای بیانتهای وجوبی، تمام ما سوی الله را نفی و طرد میکند و فانی در حق میشود.
این رکن هم در طول تمام مراحل سلوک الی الله از جایگاه مهمی برخوردار است و هم بهعنوان مقصد رستگاری ذکر میگردد (رک به: امام خمینی، 1375، ص660)؛ یعنی دو جایگاه برای معرفت در آرای امام درنظر گرفته شده است؛ معرفتی که منتهای رستگاری است و معرفتی که یکی از ارکان وصول به رستگاری میباشد؛ چراکه اولا شروع سلوک الی الله بهمنظور تقرب به حق متعال که آرمان و منتهای آرزوی طالبان نجات است، بدون معرفت ناممکن است؛ ثانیا همانطور که در بحث ارکان رستگاری هم اشاره خواهد شد، معرفت و آگاهی از مرحله یقظه و بیداری تا منتها درجه سلوک 1 و وصول سالک به رستگاری را دربر میگیرد و امری است که از سالک جدایی نمیپذیرد.
بر این اساس چیزی جز برهمن وجود ندارد و اینکه گفته شد شروع راه رستگاری و مبدأ موکشه خود انسان است، به این اعتبار است که آتمن در عالم صغیر بهعنوان تعین برهمن شروع به ارتقا و تعالی در جهت همان اصل و نخستین منشأ جهان محسوس نموده و وقتی با معرفت راستین و حقیقی یگانه شد، در واقع به برهمن پیوسته و برهمن شده است و مقصد اصلی با برهمن شدن تحقق مییابد و موکشه حصول همین مرتبه است."