چکیده:
احساس ترس از جرم پدیدهای شایع و یکی از معضلات جوامع نوین است. عواملی از قبیل جنسیت، سن، سابقة بزهدیدگی و محیط زندگی فرد در شکلگیری و تشدید این پدیده اثرگذارند. ترس از جرم در حد متعادل و متناسب با احتمال بزهدیدگی، کاملا طبیعی است و اگر موجب گردد که شهروندان اقدامات مناسبی برای اجتناب از جرایم انجام دهند، کارکرد حمایتی مهمی خواهد داشت. اما وقتی این احساس بعد افراطی به خود گیرد، آثار فردی و اجتماعی گستردهای چون انفعال و انزوای اجتماعی شهروندان، کاهش اعتماد عمومی و افزایش هزینههای اقتصادی در پی خواهد داشت. در این مقاله ضمن بررسی این پدیده و عوامل مؤثر بر آن، به بررسی آثار فردی و اجتماعی آن و راهبردهای کاهش احساس ترس از جرم پرداخته شده است.
Fear feeling of crime is a prevalent issue and one of the contemporary society problems. Numerous factors such as gender، age، any past experiences with crime، where one lives have an impact on fear levels and get it aggravate. The fear of crime is completely natural if it is at a fair level of the probability of victimization .If it makes citizens enact appropriate acts to prevent crimes، it will have an important protective role. But if this feeling takes an excessive shape، it will have widespread social and individual impacts such as being passive and reducing social interaction، reduction of public reliability and enhancement of economic costs. This paper has studied this phenomenon and factors affect it and also examined the individual and social impacts and methods to reduce the fear feeling of being a crime victim.
خلاصه ماشینی:
"ممکن است این دیدگاه وجود داشته باشد که چون ترس از جرم یک «احساس» است، پرداختن به آن و تلاش برای کنترل آن ضرورتی ندارد؛ اما باید توجه داشت که همین احساس، رفتار شهروندان، کیفیت زندگی اجتماعی، اقتصاد جامعه و سیاستگذاریها را به شکل گستردهای متأثر میسازد.
در واقع «ترس از جرم»، آثار فردی و اجتماعی وسیعی دارد که حتی در بسیاری موارد از آثار خود جرم وسیعتر است؛ زیرا معمولا جرایم ارتکابی دامنگیر فرد یا افراد محدودی میگردند، اما آثار نامریی ترس از آن و احساس ناامنی گریبانگیر افراد زیادی میشود.
وجود آشفتگی فیزیکی و اجتماعی در یک محیط، این احساس را ایجاد میکند که آن محیط به حال خود رها شده و یا اینکه غیر قابل کنترل است و این خود بر برآورد شهروندان از احتمال بزهدیدگیشان اثر گذاشته و ترس از جرم را در آنها افزایش میدهد.
2. خطر واقعی بزهدیدگی پایین، اما ترس از جرم بالاست؛ این وضعیت در بسیاری از جوامع و بین گروههای مختلف اجتماعی مشاهده میشود که حاکی از یک وضعیت بیمارگونه و غیر طبیعی در جامعه است؛ زیرا وقتی میزان جرم پایین باشد، دلیلی ندارد مردم احساس ناامنی داشته باشند.
افزایش مشارکت اجتماعی شهروندان به ویژه در قالب سازمانهای مردمنهاد از چند جنبه در کاهش ترس از جرم مؤثر است: اولا چون در این حالت برنامههای مداخلهکننده برخاسته از بطن جامعه بوده و جنبة تحمیلی ندارد، مقبولیت عمومی بیشتر و در نتیجه اثرگذاری بیشتری خواهد داشت."