چکیده:
مسائل سیاسی، اجتماعی و امور مربوط به مردم و جامعه، یکی از تأملات شاعران و نویسندگان در هر عصر و دورهای است و این موضوع سبب گردیده تا شاعران و نویسندگان در اشعار و نوشتههای خویش گوشههایی از اوضاع اجتماعی و سیاست حاکمان زمان خود را بیان نمایند.نگارندگان در این مقالة اندیشهها و انتقادات اجتماعی مولانا سیفالدین محمد فرغانی عارف قرن هفتم و هشتم هجری را در یکی از سیاهترین دورههای تاریخ ایران مورد بررسی قرار دادهاند. سیف فرغانی با وجود پرداختن به سلوک عرفانی و خانقاه نشینی، اوضاع آشفتة عصر خویش را -که حاصل حملة مغول و ادامة خونریزی گماشتگان آنان است- به محک نقد میزند. او در اشعار خود، بیپروا از طبقات گوناگون جامعه از سلاطین، وزرا و کارگزاران حکومت گرفته تا کسبه و بازاری انتقاد میکند و درشتخویی و کارهای عاری از نجابت مستوفیان، قاضیان و شاعران و حتی بازاریان را مینکوهد و گاه لبة تیز شمشیر انتقاد را با پند و اندرز در هم میآمیزد.
خلاصه ماشینی:
"(همان، 6 ) سیف، اصلا عنوان «درویش» را برازندة چنین کسان آلودهدامانی نمیداند (همان، 177) و از ولع این عارفان بر حرام، تصویری اینگونه زیبا میآفریند: از حرام ار خاک باشد آستین پر میکنی وز گل ره میکنی دایم به دامن احتراز (همان، 178) در چامهای دیگر، اندیشههای درویشان ریاکار و کارهایشان را در برخورد با برخی از مفاهیم عرفانی و کلامی از جمله: سماع، همت، قناعت، جبر و اختیار معرفی میکند و شاید بتوان گفت که نظر و اندیشة خود را در باب موضوع دیرینة جبر و اختیار در قالب بیتی از این انتقاد و مخاطبه با صوفیان ریایی باز مینماید: تو چنگی در کنار دهر و صاحب دل کند حالت چو زین سان در نوا آید بریشم وار تار تو (همان، 13) و در جایی دیگر، زاهدان دو رو را «شیخ گربه زاهد» خطاب میکند که شاید بیارتباط با گربة زاهدی که در شعر حافظ هم از آن سخن رفته است، نباشد.
شکر منعم به دعای سحری کن، نه به مدح کاندرین عهـــــد تو را نیست جز او دلداری (همان: 24-25) او یادآوری میکند که در دولت این «سیمپرستان گدا» که بر جامعه حاکم شدهاند، شعری که برای زر گفته باشی، از خاک کمتر است: شعر در دولت این سیمپرستان گدا کمتر از خاک بود گر ز پی زر گویی (همان،212) و در چامهای دیگر، هرچند شعر را مقولهای میداند که از علم دین خارج است، اما توصیه میکند که شعر را با آموزههای دینی درمیآمیزد: ور چه شعر از علم دین بیرون بود، چون عارفــان تا تـــوانی درج کن در ضمن این اشعار دین ای خروس تاجور!"