چکیده:
نقص ذاتی نفس، حجاب ها، تقلید یا همرنگی با جماعت و مدخلیت جسم، از جمله موانعی هستند که در نظر ملاصدرا، مانع فعالیت دستگاه عقل و در نتیجه باعث منحرف شدن انسان از ارزش های اخلاقی هستند. از دیدگاه ملاصدرا عمده بی اخلاقی ها ناشی از جهالت و غفلت به جهت تسلط قوای غیرعقلانی بر عقل می باشد. تبیین عامل بی اخلاقی ها، فرآیند مغلوب شدن عقل و در نتیجه بروز بی اخلاقی مسئله این مقاله است که به روش توصیفی ـ تحلیلی به آن پرداخته و در برخی موارد از آیات و روایات به عنوان موید استفاده شده است.
Sadra views essential defect of human soul, coverage, imitation or following the group and the effect of corporeality as the agents against the human system of reasoning and, therefore, lead to human inclination from ethical values. For Molla Sadra, nearly all of immoralities lie in the lack of knowledge and in the negligence caused by irrational powers dominating human system of reasoning. In this paper, the agents of immorality and the way in which they conquer human reasoning and appearance of immoralities have been explained in an analytico-descriptive method and in some cases the explanation has been supported by the Quranic verses and traditions.
خلاصه ماشینی:
(همان: 131) از نظر صدرالمتالهین ممکن نیست کسی حقیقتا حکمت و معرفت به نادرستی امری داشته باشد، اما با این حال مغلوب شهوات خود شده و آن عمل را انجام دهد.
از آنجا که ملاصدرا اصالت را با وجود میداند و برای وجود مراتب تشکیکی قائل است و نیز با توجه به اینکه با نظریه جسمانیةالحدوث و روحانیةالبقاء، برای نفس مراتبی را بیان میکند و همچنین با توجه به اینکه برای عقل مراتبی را ذکر میکند، میتوان نتیجه گرفت که تمام حقیقت اخلاقی انسان وابسته به حیات عقلانی اوست و حیات عقلانی ملازم با سعۀ وجودی اوست؛ به این معنا که هرچه انسان در مرتبه بالاتری از عقلانیت قرار داشته باشد از سعۀ وجودی بیشتری برخوردار خواهد بود و در نتیجه اخلاقیتر خواهد بود؛ چراکه سعۀ عقلانی او گسترش یافته و تمام قوای دیگر نفس را تحت تسلط و فرمان خویش درآورده است.
چون ضیق تعبیر نویسنده را مضطر ساخته؛ اینکه گفته میشود ظلمت وجود دارد منظور این است که ملاصدرا دستگاه جهل را امری وجودی دانسته و منظور از این دستگاه همان قوای شهوانی و یا غیرعقلانی هستند که در نفس انسان وجود دارند.
(همان: 93) این سخن نشان میدهد که از منظر صدرالمتالهین یکی از ملاکهای بیاخلاقی، برخوردار نبودن از مرتبۀ نفس ناطقه و قرار داشتن در مرتبۀ نفس حیوانی و عقل هیولانی است؛ علت بروز بیاخلاقیها بدین جهت است که در مرتبۀ نفس حیوانی جنبههای عاطفی و احساسی نسبت به جنبههای عقلانی تسلط بیشتری بر رفتارها داشته و تحقق بیرونی رفتارها در خارج به شکل بیاخلاقی خواهد بود؛ چراکه در مرتبۀ احساسی و نه در مرتبۀ عقلانی انجام شده است.