چکیده:
قصه های عامیانه جلوه گاه فرهنگ هر ملت است و از آرزوها و تخیلات توده مردم شکل می گیرد. درواقع سرچشمه این قصه ها باورها و آیین های آغازین انسان هاست. باتوجه به اینکه اسطوره ها نیز جزیی از فرهنگ هر ملت به شمار می آیند، بنابراین یکی از عناصر سازنده این قصه ها، اسطوره ها هستند و باید گفت هر کدام به نوعی از یک ریشه تغذیه می شوند، اما با سمت و سویی متفاوت. قصه های عامیانه ایرانی از کهن ترین تا متاخرترین شان، از قصه های جن و پری گرفته تا رمانس و داستان های عیاری همگی سرشار از باورهای اسطوره ای اند. نوشتار پیش رو بر آن است که در قصه های عامیانه ایرانی رگه های اسطوره ای را بازنگری و بررسی نماید.
خلاصه ماشینی:
زیرا باورهایی اند که در نتیجه خداجویی سرشـتین انسـان شـکل گرفته اند و از اینجاست که هاله دینی اسطوره دریافت می شود و باید گفت تفاوت مشخص و برجسته اسطوره ها و قصه های عامیانه در همین نکته نهفته است .
» (درویشیان و خندان ١٣٨٣، ج١٩٣:١٦) دیوان در اسطوره های ایرانی موجوداتی اهریمنی و ضد خدا بودند و به گفته فردوسی بزرگ : تــو مــر دیــو را مــردم بــد شــناس کســی کــو نــدارد ز یــزدان ســپاس (فردوسی ١٩٦٥، ج ٤: ٣١٠) و کارکردها و صفت هایی دارند که گاه در قصه های عامیانه نیز دیده می شود.
به : منوچهر خان حکیم ٤٦:١٣٨٨) کردار دیو در قصه های عامیانه چون اسطوره ها دیوان اهریمنی اند و مایه ویرانی .
(نقیب الممالک ٣٠٠:١٣٨٩) در قصه »هرمز» نیز از فرهنگ افسانه های مردم ایران ، با دیو هفت سر روبه رو می شویم (درویشیان ٧٢:١٣٨٢) اعضاء دیو به عنوان مرهم گاهی دل و جگر دیو مانند دیو سفید شاهنامه چـون مـرهم و پـادزهر عمـل مـی کنـد.
(صبحی مهتدی ١٣٨٧، ج ٣٣٨:١) در قصه "چل گیس " که از قصه های مشهور عامیانه است نیز چنین بن مایه ای دیده می شود: در این شهر آب کم است برای اینکه سرچشمه اژدهایی خوابیده و نمی گذارد مردم آب بردارند و شبانه روز یک دفعه بیشتر آب به شهر نمی آید.