چکیده:
با مطرح شدن فلسفه های مضاف و گسترش آن در دوران معاصر و نقش مفید آن در رشد و پیشرفت دانش ها احساس نیاز به بحث از فلسفه های مضاف به علوم دینی نیز به طور جدی به میان آمده و اندیشمندان مسلمان در طول نیم قرن اخیر آثار و مقاله هایی در زمینه امکان تاسیس فلسفه های مضاف به علوم دینی از قبیل فلسفه فقه، فلسفه کلام، فلسفه علم حدیث و سایر علوم دینی و در مرحله بعد بیان ماهیت و ساختار و قلمرو بحث در این فلسفه ها عرضه کرده اند. این مقاله با بیان ماهیت و ویژگی های فلسفه های مضاف به طور عام و فواید و ساختار این فلسفه ها به بحث از فلسفه علم کلام به مثابه یکی از فلسفه های مضاف به علوم دینی پرداخته و پس از اشاره به امکان طرح چنین فلسفه مضافی و نیازمندی به آن، ماهیت و تعریف فلسفه علم کلام، تفاوت آن را با دانش هایی همچون فلسفه دین، کلام عقلی، الهیات طبیعی و کلام فلسفی بیان کرده و در پایان با اشاره به قلمرو مباحث فلسفه علم کلام، برای آن ساختاری ارائه نموده است.
خلاصه ماشینی:
"/> در این مقال در پی آن نیستیم که تعاریف را با دید منطقی و دقیق بررسی کنیم؛ زیرا آنچه اهمیت دارد ارائه تعریفی است که معرف را از غیر آن ممتاز نموده و حدود و ثغور آن را مشخص کند، هر چند بر آن تعریف حد منطقی صادق نباشد که بیشتر تعریفات از همین قبیل است، اما از بررسی دو عنصر مهم که این تعاریف و تعاریف دیگر بر آن محور است ناگزیریم: یکی این که مقصود از فلسفه به کار رفته در فلسفههای مضاف چیست؟ دیگر این که آیا کار فیلسوف در فلسفههای مضاف، گزارش و توصیف است یا فراتر ازآن میتواند به مقام توصیه و دستور نیزگام بگذارد؟ آیا تعبیر فلسفه که درباره فلسفههای مضاف به کار میرود با فلسفه مطلق که بررسی احوال موجود بماهو موجود است به یک معناست یا در اینجا معنای دیگری مقصود است و این لفظ به صورت مشترک لفظی به کار رفته است؟ پرسش دیگری که در پی همین بحث درباره فلسفه علوم به میان میآید این است که آیا فلسفههای علوم توصیهای است یا توصیفی؟ آیا فیلسوف علم در مباحث خود صرفا باید کار صاحبان علم مورد نظر را گزارش داده و تحلیل کند یا فراتر از آن میتواند توصیه و دستوری نیز در راستای اصلاح شیوهها و رشد و بالندگی علم مورد نظر داشته باشد؟ اگر در اینجا فلسفه را به معنای هستیشناسی که معنای شایع و رایج آن است، بدانیم و معنای دیگری از باب اشتراک لفظی برای آن قائل نشویم، در این صورت دانشهایی که عنوان فلسفه مضاف دارند الزاما باید از هستی و حقیقت مضافالیه خود بحث کنند و مسائل آن با این نگاه تعیین شود؛ یعنی ما در اینجا خود علم را به مثابه یک هستی و چیزی که در تاریخ وجود داشته و بالیده است، مورد شناسایی قرار دهیم.