چکیده:
بی تردید موضوع انسان کامل از مهم ترین مسائل عرفان نظری است که بن مایه تمامی معرفت های الهی از آن نشئت می گیرد. از نگاه عارفان مسلمان، پیامبر اسلام فردی است که توانسته مفهوم انسان کامل را عینیت بخشیده و همه کمالات انسانی را در عالم ملک به منصه ظهور برساند. ابن عربی اولین مبدع اصطلاح «انسان کامل» مطرح شده است، اما پیش از او، بایزید، حلاج، عبدالجبار نفری و... این معنا را در قالب اصطلاحاتی دیگر به کار برده اند. اولین اثر مدون در این باره را عزیزالدین نسفی ارائه داده است. با این حال تعدد تعاریف و نظریات گوناگون و گاه ناقض یکدیگر در آثار وی مانع از آن می شود که بتوان به تعریفی واحد از انسان کامل دست یافت. با بررسی هر یک از تعاریف، مشخص می شود که در مجموع، آثار نسفی حاوی انواع مختلفی از مراتب انسان کامل هستند. در این نوشتار این مراتب از یکدیگر مجزا و ویژگی و شاخصه های هر کدام، آورده شده و به دو دیدگاه کلی یکی «انسان کامل در مفهوم عام» که دربر دارنده تعاریف ساده و متعارفی از انسان کامل است و دیگر، «انسان کامل در مفهوم خاص» که شامل نظریات خاص نسفی است، اشاره می کنیم.
خلاصه ماشینی:
"نسفی دربارۀ شاخصۀ دوم چنین میگوید: بدان که انسان کامل آن است که او را چهار چیز به کمال باشد:اقوال نیک و افعالنیک و اخلاق نیک و معارف(نسفی،1381:74).
با تأمل در شاخصۀ دوم میتوانبه اهمیت دو موضوع در نزد نسفی پی برد: الف)توجه به نوع مخاطب ب)توجه به وحدت ذاتی ادیان باید توجه داشت که بیشتر مخاطبان در آن دوران را فارسیزبانانی تشکیل میدادند که درفرهنگی ایرانی-اسلامی رشد یافته و با هردو فرهنگ مأنوس بودند و بیشک چنین تعریفی از انسان کامل برای هر ایرانی یادآور آموزۀ کوتاه و جامع زرتشت است که محور تعالیم خود راروی سه اصل گفتار نیک،کردار نیک و پندار نیک بنا نهاده است(دوستخواه،1366:49)و نسفیکه در پی ساده کردن مفاهیم پیچیدۀ عرفانی است،این تعریف را به عنوان تعریف جامع خود ازانسان کامل برگزیده است.
با تمامی تعاریف و توصیفاتی که گذشت نسفی معتقد است انسان کامل از این منظر قدرتنداشته و با نامرادی زندگی میکند؛به عبارتی وقتی گفته میشود کامل،مراد کسی است کهتوانسته خود را از جهت علم و اخلاق کامل نماید(نسفی،1381:77).
نسفی این وظیفه را بر عهدۀ انبیا دانسته و رسالتآنها را در این راستا میداند و دربارۀ آن میگوید: انسان کامل هیچ طاعتی بهتر از آن ندید که عالم را راست کند و راستی در میان خلقپیدا کند و عادات و رسوم بد از میان خلق بردارد و مردم را به خدای خواند و مردم رامحب و مشفق یکدیگر گرداند تا آزار به کس نرسانند و راحت از یکدیگر دریغندارند و معاون یکدیگر شوند و بفرماید تا مردم امان یکدیگر بدهند هم به زبان و همبه دست(نسفی،1379:217)."