چکیده:
یکی از مهم ترین عواملی که بافت شهرها را تحت تاثیر خود قرار می دهد، نحوه ی استقرار واحدهای مسکونی است که متاثر از انتخاب خانوار می باشد. بنا بر این بافت مسکونی مناطق شهری به لحاظ مکان استقرار، نمایی از الگوی انتخاب خانوار خواهد بود. الگویی که از یک سو تحت تاثیر معیارهای مطلوبیت خانوار و از سوی دیگر تحت تاثیر قیود محدودکننده ی انتخاب خانوار، شکل گرفته است. این مقاله تلاش می کند با بررسی بافت سکونت گاهی شهر اصفهان، بر اساس نتایج به دست آمده در سرشماری نفوس و مسکن سال 1385، نظریه ی مکان یابی خانوار را مورد آزمون قرار دهد. به عبارت روشن تر فرضیه ی این پژوهش، عدم انطباق نتایج این نظریه در ترسیم بافت سکونت گاهی شهر اصفهان و نحوه ی فعلی استقرار واحدهای مسکونی در آن می باشد که آن را ناشی از وجود انحراف در بازار مسکن (یعنی، عدم توان بازار در هدایت تخصیص زمین از تولید مسکن به سمت تولید کالاهای قابل تجارت با هدف حد اقل سازی هزینه ی دسترسی) شهر اصفهان می داند.
Houshold choices affect housing location and It is one of the most important factors that forms Urbans texture. Therefore Urban Housing texture، based on locating shows the household choice pattern. This pattern، on one hand، is affected by household utility criterions and on the other hand، is affected by limited restraints.
This article investigates the residency texture in Esfahan city to examine household locating theory with using population and housing census 2006.
This research believes that this theory can not explain the formation of Esfahan city residency texture and location of housing. This is because the housing market is distorted (i.e. disability of housing market to lead the allocation of lands from production of housing to tradable goods with targeting the minimization of transporting cost) in Esfahan city.
خلاصه ماشینی:
هدف این مقاله بررسی این مسأله است که«آیا بافت سکونتگاهی شهر اصفهان بر پایهی الگوی حداکثرسازی مطلوبیت خانوار شکل گرفته است؟آیا بازار مسکن قادر بوده است تخصیص بهینهای را در استقرار واحدهای مسکونی و تجاری فراهم سازد؟و اگر این چنین نبوده است آیا میتوان یکی از اصلیترین عوامل آن را وجود انحراف در بازار مسکن دانست؟» در شرایطی که نیروهای بازار در هدایت منابع از حداکثر کارآیی برخوردار است،یعنی مکانهای مختلف شهر همگن است؛تقاضای سکونت تنها تقاضای مصرفی و قیمت مسکن ناشی از هزینهی استفاده از آن میباشد؛با افزایش فاصلهی دسترسی،قیمت زمین کاهش مییابد.
بنابراین عدم انطباق توزیع متوسط مساحت مسکونی به ازای هر خانوار با الگوی آلنسو[11]،ناشی از نقض فروض اساسی الگو مبنی بر همگنی بافت شهر و تقاضای مصرفی مسکن میباشد که به نظر میرسد به دلیل تغییرات قیمت مسکن که موجب افزایش نرخ بازدهی سرمایهای مسکن میشود،تقاضای سرمایهگذاری و سوداگری مسکن افزایش مییابد و موجب عدم برابری در توزیع ثروت و (به تصویر صفحه مراجعه شود) درآمد خانوارها میشود.
4-نتیجهگیری نتایج حاصل از این مطالعه در دو بخش قابل طبقهبندی است: آ)بخش اول نتایج حاصل از بررسی بافت سکونتگاهی شهر اصفهان بر پایهی الگوی مکانیابی خانوار است که معتقد است،مکانیابی خانوار بر پایهی حداکثر مطلوبیت حاصل از اختصاص درآمدش به ترکیبی از اندازهی مسکن و مصرف سایر کالاها،به گونهای خواهد بود که تخصیص بهینهی زمین به مناطق گوناگون شهر را موجب شده و هزینههای دسترسی در شهر را حداقل میسازد.