چکیده:
موسیقی به عنوان یکی از ارکان اصلی شعر در ادبیات فارسی و عربی، به دلیل پیوندهای خاص زبانی مورد توجه ناقدان دو زبان بوده است. تاریخ موسیقی، بیانگر تاثیرپذیری شعر فارسی از زبان عربی در اصول موسیقیایی خود است. این علم همراه با پیشرفت دیگر علوم، شاهد تحولات و رویکردهای متفاوتی در دو زبان بوده است که گاه برخی ناقدان به شرح و توضیح اصول گذشته پرداخته و گاه برخی دیگر – به خصوص در دوره ی معاصر- در برابر اصول ثابت گذشته ایستاده و داعیه ی نوآوری داشته اند. محمدرضا شفیعی کدکنی و کمال ابودیب از ناقدان برجسته ی معاصر در دو زبان، دارای آثار و تالیفات مشابه و مستقلی در موضوعات ادبی چون صور خیال و به ویژه موسیقی هستند. تبیین رویکردهای نقدی این دو ناقد، نوآوری های ایشان در علم موسیقی و روش تعامل آن دو با نظریه های نقدی گذشته و نظریه های غربی، هدفی است که بحث حاضر تلاش دارد با بررسی دو اثر«موسیقی شعر» و«البنیه الإیقاعیه للشعر العربی» بدان دست یابد. تفاوت اساسی رویکرد دو ناقد در پرداختن به مساله ی موسیقی و نوآوری و ابداع نمایان کمال ابودیب در باز کردن زوایای مختلف عروض شعری از جمله نتایج این تحقیق است.
خلاصه ماشینی:
"فصلنامهی لسان مبین(پژوهش ادب عربی)(علمی-پژوهشی)سال سوم،دورهی جدید،شمارهی هفتم،بهار 1391 نظریههای موسیقی در شعر فارسی و عربی{P*P}با نگاهی مقایسهای به آثار محمد رضا شفیعی کدکنی و کمال ابودیب دکتر نرگس انصاریاستادیار دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره)دکتر طیبه سیفیاستادیار دانشگاه شهید بهشتی چکیده {IBموسیقی به عنوان یکی از ارکان اصلی شعر در ادبیات فارسی و عربی،به دلیل پیوندهای خاص زبانیمورد توجه ناقدان دو زبان بوده است.
(شمیسا،1381:87) &%00706NMLG007G% اما اینکه چگونه موسیقی و عروض یک زبان به زبان دیگر راه یافته و آن را تحتتأثیر خود قرار میدهد،برخی معتقدند:«موسیقی،ویژگی خاص هر زبان است و موجب تمایزآن از دیگر زبانها میشود و انتقال آن از زبانی به زبان دیگر اندک است،اما به واسطهی ذوق وعوامل اجتماعی و فنی میان ادبیاتها،گاه این انتقال صورت میگیرد»(غنیمی هلال،1987:265)لذا غنیمی هلال ناقد معاصر عرب،تأثیرپذیری ایرانیان از موسیقی و عروض عربی راپذیرفته است،اما نظر پیشینیان را که معتقد بودند ایرانیان به تمامه در شعر و اوزان شعریمدیون زبان عربی هستند،رد کرده و میگوید:«این نظر نمیتواند کاملا درست باشد،چونبحثهای جدید اثبات میکند که ایرانیان قدیم برای خود اوزانی داشتند.
»(همان:91)پیش از ابودیب نیز ناقدان دیگری به نقص و کاستی عروض عربی خلیل پرداخته-اند؛از جمله محمد مندور در مقالهی«شعر عربی،غنا و وزن آن»معتقد است،قوانین عروضخلیل،ما را به حقیقت شعر عربی و عناصر موسیقیایی آن آگاه و روشن میسازد و به دنبالاوزان دیگری غیر از اوزان خلیل میگردد(عیاد،1968:11)ابراهیم انیس نیز علم عروضسنتی را در به کار بردن و زیادهروی در استفاده از اصطلاحات،دارای عیب و ایراد میداند واز طرف دیگر از نظر علمی نیز آن را ناقص میداند و به دنبال آن است تا برای آسانسازیاوزان و بحرهای موسیقی،آنها را به دور از اصطلاحات به کار برد."