چکیده:
پلورالیسم دینی به دنبال راهی برای اثبات حقانیت ادیان گوناگون و رستگاری پیروان آنهاست. جان هیک به عنوان بزرگترین حامی این تفکر، با بهرهگیری از معرفت شناسی کانت، ادعا میکند که پیروان ادیان مختلف، به حقیقت فی نفسه دسترسی ندارند و فقط نمودی از امر مطلق را دریافت میکنند. او قلمرو معرفت شناسی کانت را از تجربههای حسی فراتر دانسته، آن را شامل تجربههای دینی نیز میداند. از دیدگاه هیک، در واقع هسته اولیه تمام ادیان، تجربههای دینی آنهاست و این فرهنگها و ادراکات گوناگون است که در ارائه تفسیر این تجربه دخالت کرده، تفسیرهای متکثر از آن ارائه میدهد. هیک با مبنا قرار دادن معرفت شناسی کانت، هم دچار تهافتها و نقدهای وارده بر کانت شده و هم علاوه بر آن رویکرد وی نقدهای بسیاری را در باب شناخت واقعیت غایی، متحمل گردیده است. سید حسین نصر نیز به عنوان یک مسلمان سنت گرا از کثرت گرایی دینی حمایت میکند. او با استفاده ار مبانیی که عمدتا متأثر از عرفای اسلامی است، به دفاع از این دیدگاه میپردازد؛ ولی نقدهایی نیز بر وی وارد است. در مقام مقایسه، اعتقاد به حقانیت ادیان و رستگاری پیروان آنها، بزرگترین وجه تشابه و استفاده هیک از مبانی تجربه گرایانه و قائل بودن وی به انسانی بودن آموزهها و تفاوتهای ادیان و لزوم جرح و تعدیل آنها و در مقابل، الهی و آسمانی دانستن تمام آموزههای ادیان مختلف و جایز ندانستن دستکاری آنها از منظر نصر، بارزترین وجه اختلاف این دو متفکر در باب کثرت ادیان به شمار میآید.
خلاصه ماشینی:
"اکنون سؤال اساسی این است که اگر واقعیت غایی و حقیقت مطلق، فراتر از درک بشر و غیر قابل ادراک است و هیچ کس نمیتواند مواجهه مستقیمی با آن داشته باشد، پس چگونه میتوان وجود چنین حقیقتی را پذیرفت؟ علاوه بر آن، هیک تمام ادیان را حاصل تجارب دینی انبیاء و بزرگان هر یک از آنها دانسته، آن را پایه و اساس رهیافت کثرت گرایانه خود قرار میدهد؛ در حالی که اولا تجربه دینی، صرفا در حد یک احساس روانشناختی یا یک حالت روانی، آن هم به صورت کاملا شخصی، قابل ترسیم است.
برای نمونه، از کجا بدانیم- چنانکه نصر مدعی است- «حق» خود را از طریق جهان، انسان و دین متجلی میسازد؟ (اصلان،1382: 304) همچنین نصر در بیان دیدگاه خود، ادیان را به دو بعد ظاهری و باطنی تقسیم میکند و بعد باطنی سنتهای دینی را برخوردار از یک حقیقت نسبی میداند، اما علاوه بر ابهامی که در نحوه رابطه ظاهر و باطن دین وجود دارد، این سؤال مطرح است که آیا میتوان دعوی موثقی درباره حقیقت باطنی دین و نه سنت ظاهری داشت؟ اصلا آیا جز بعد ظاهری، راه دیگری برای نیل به بطن ادیان وجود دارد؟ چرا تلازم بین ظاهر و باطن را نادیده می انگاریم و به تناسب آنچه عیان است، حقیقت متعالی را نیز متکثر نمیبینیم؟ دکتر سید حسین نصر همصدا با دیگر سنت گرایان، مدعی است که در ورای کثرت ظاهری ادیان، وحدتی باطنی نهفته است؛ بنابراین به اعتقاد وی هر چند که ظواهر ادیان نیز مانند باطنشان مقدساند ولی برای رسیدن به وحدت، باید باطن ادیان مورد توجه قرار گیرد؛ چرا که: «نمیتوان این وحدت را در مرتبه صور بیرونی یافت، وحدتی که سنت گرایان به آن استناد میکنند، به تعبیر دقیق، وحدتی متعالی است که ورا و فرای صور و مظاهر بیرونی است» (نصر، 1382: 114)."