چکیده:
در این که در شرایع آسمانی نسخ رخ داده است، چندان اختلافی نیست؛ اختلاف بر سر این است که هرشریعتی چه چیزی را نسخ کرده است. آیا تمام شرایع گذشته را نسخ کرده یا برخی از احکام آن شرایع را نسخ نموده یا اساسا هر شریعتی ناظر به تمام شرایع گذشته نبوده و بلکه ناظر به سنت هایی بوده است که در قوم پیامبر صاحب شریعت وجود داشته است و آن دسته از سنت هایی را نسخ کرده است که در قوم خودش یا باطل بوده و یا با مصالح و مقتیضات عصرش سازگاری نداشته است. این مقاله در مقام پاسخ به سئوالات مذکور است. بررسی ها نشان می دهد، ارسال پیامبران الهی و تشریع شرایع برای اقوام گوناگون، کمابیش متناسب با مصالح و مقتضیات آن اقوام بوده است؛ اما در مجموع، شریعت ها همواره به سوی تعالی و تکامل بوده اند؛ چنان که شریعت لاحق در مقایسه با شریعت سابق کامل تر جلوه می نماید و این به اقتضای سیر تکاملی بشر با گذشت زمان بوده است. دین اسلام نیز اگرچه به منظور احیاء و اصلاح دین حنیف بوده، اما نظر به این که آخرین شریعت را آورده است، نسبت به سایر ادیان الهی کامل تر است. لذا بعد از آمدن اسلام هیچ دین دیگر پذیرفته نیست.
خلاصه ماشینی:
"(ابن کثیر،118/3) به نظر میرسد،طرفداران این دیدگاه با استناد به مهیمن بودن قرآن معتقد به نسخ کلیشرایع از سوی اسلام هستند؛در حالی که این آیه نیز بر ناسخ بودن اسلام نسبت به سایر شرایع دلالت ندارد؛بلکه به اختلاف شرایع اشاره دارد.
(همو،30/18) محمد حسین فضل الله نیز بیان میکند که شریعت عیسی(ع)مکمل شریعت موسی(ع)است و پیامبر(ص)نیز مکارم اخلاق را به اتمام و اکمال رساند و نواقصی که در شرایعسابق بود،کامل کرد و با ظرفیتهای جدید و مقتضیات زمان متناسب ساخت؛پسرسالت لاحق،رسالت سابق را لغو نمیکند؛بلکه هریک از آنها در امتداد هم قراردارند و هرگاه سخن از نسخ است،شامل تمام شرایع سابق نمیشود؛بلکه نسخمختص به برخی از احکام شرایع آسمانی پیشین است.
باید توجه داشت که عیسی(ع)در میان یهودیان مبعوث شد و لذا طبیعی بود که درمقام اصلاح و تکمیل شریعت موسی(ع)برآید؛در حالی که پیامبر(ص)در میان عربجاهلیت مبعوث شد و لذا به طور طبیعی او باید در مقام اصلاح و تکمیل سنتهای عرب جاهلی که تحریف یافته آیین حنیف بود،باشد؛از این رو وجهی نداشته است کهاسلام در مقام نسخ همه شرایع آسمانی قبل بوده باشد؛مگر مواردی از احکام آنها کهدر میان عرب شناخته شده و معهود بوده است.
طرفداران هر دو دیدگاه در بیان نظریات خود به طور عمده به سه آیه 106 بقره،48 مائده و 28 فتح و همچنین برخی از روایات استناد کردهاند؛در حالی که اینآیات ارتباط روشنی با ناسخ بودن اسلام نسبت به شرایع آسمانی سابق ندارد و علاوهبر آن در قرآن،آیاتی که به ناسخ بودن دین اسلام،تصریح داشته باشد،وجود ندارد؛ بلکه به عکس آیاتی هست که شرایع پیشین را برای پیروانشان به رسمیت میشناسد."