چکیده:
تا چندی پیش تنها درمان بیمارانی که عضوشان را از دست می دادند پیوند عضو یا استفاده از اعضای مصنوعی بود که همراه با مشکلاتی جدی از قبیل کافی نبودن اهداکنندگان، پس زدگی، نیاز به استفاده طولانی مدت از داروهای خاص و مسائل دیگر بود. طی چند دهه اخیر با کشف و بکارگیری سلول های بنیادی، در درمان بیماری های لاعلاج و پیوند اعضا، بافت و سلول در جهت ترمیم عضو آسیب دیده و درمان بسیاری از بیماری های بدخیم و خوش خیم، در عرصه علوم پزشکی انقلاب عظیمی به وجود آمده و در جهت پیوند اعضا و بافت هایی مانند قلب، کبد، مغز استخوان، قرنیه و ... پیشرفت هایی شده است، و این موفقیت ها در بیماران پیوندی همچنان ادامه دارد. مساله حرمت یا جواز استفاده از سلول های بنیادی، همچنین مالکیت انسان بر اعضا و سلول های خود و امکان یا عدم امکان خرید یا فروش اعضا و سلول های بنیادی از جمله موضوعاتی است که موافقان و مخالفانی در حوزه های اخلاقی، مذهبی و حقوقی داشته است. اهمیت پیوند عضو و درمان بیماری های لاعلاج با استفاده از این فناوری و نجات جان یک انسان موجب شده تا علمای مذهبی و اخلاقی استفاده و حتی خرید و فروش آن را جایز بدانند. پژوهش حاضر بر آن است سلول های بنیادی را به صورت اجمالی و با روش توصیفی ــ تحلیلی از منظر فقهی ــ حقوقی و مختصری از نظر اخلاقی مورد بررسی قرار دهد
خلاصه ماشینی:
"آیا فردبیمار اجازه دارد از فات و سلول خود که در محیط آزمایشگاه کشت داده شده در جهت پیوند بهخودش استفاده کند یاخیر؟و نیز آیا انسان مالک اعضا و جوارح خود است تا بتواند هر گونهتصرف مالکانهای اعم از فروش آن را داشته باشد؟برای پاسخگویی به این سؤال در پژوهشحاضر ابتدا مفاهیم کلیدی موضوع و بحث پیوند عضو،بافت و سلول را با استفاده از سلولهایبنیادی و نحوۀ رابطۀ انسانبا اعضا و سلولهای بدن خود و چگونگی انتفاع از آن و اینکه آیا انسانمیتواند اعضا،بافت و سلولهای خود را به دیگری جهت پیوند واگذار کند یا اجازه خرید وفروش آنها را دارد مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته،در پایان ادلۀ موافقان و مخالفان پیوند عضو وفروش اعضا،بافت و سلول بیان شده است.
1)حرمت اضرار بهنفس در حقوق اسلامی:در اینکه تشخیص مضر بودن برداشت عضو وسلول از بدن انسان زنده بر عهده چه کسی است،سه نظر وجود دارد:دهنده عضو،عرف ومتخصصین ثقه(کارشناس قایل اعتماد)،ولی بهنظر میرسد تنها مرجع برای اثبات آن پزشکمتخصص است مشروط بر اینکه قابل اعتماد باشد؛زیرا کسی که به وظایف اعضا و اندامهای بدنآگاه نیست،قطعا نخواهد توانست دربارۀ وجود یا عدم ضرر جداسازی آنها از بدن خود اظهارنظرکند،همچنان که رجوع به عرف نیز بیمعناترین معیار در اینباره است؛زیرا در مسألهای کهپزشکان متخصص با بهرهگیری از پیشرفتهترین تکنولوژی هنوز با پرسشهای جدی روبهرو هستندچگونه میتوان به ادعای افراد بیاطلاع توجه کرد(نظری توکی 1384:171-170)."