چکیده:
تلاش برای سازگار نشان دادن آموزه های دینی و اندیشه مدرنیسم وجه همت بسیاری از متکلمان مسیحی عصر حاضر بوده است. یکی از این متکلمان رادولف بولتمان می باشد. وی با پذیرش بی چون و چرای جهان بینی مدرن می کوشد با ارایه تفسیر وجودی از دین، آن را با نیازهای وجودی انسان مدرن هماهنگ سازد. او به عنوان یک متکلم مسیحی، تعالیم عهد جدید را اساطیری می داند که با جهان بینی علم جدید در تعارض است. راه حل وی اسطوره زدایی از آموزه های دینی و تاویل آنها به طور وجودی است. از جمله آموزه هایی که بشدت مورد انکار بولتمان واقع شده است، معجزه است. در این مقاله این موضع بولتمان مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
Many contemporary Christian theologians have attempted to show the consistent of the religious teachings with the ideas of modernism. Rudolf Bultmann is one of these theologians. By accepting the modern worldview unquestionably، he tries to coordinate it with the existential needs of modern man through presenting an ontological interpretation from religion. As a Christian theologian، he believes that the teachings of the New Testament are mythological and they are inconsistent with the worldview of the modern science. His solution is to demythologization from religious teachings and interprets them ontologically. One of the doctrines that have been strongly rejected by Bultmann is miracle. This paper has considered the position of Bultmann in this subject.
خلاصه ماشینی:
"در این صورت چگونه میتوان به اصل وجود خداوند و ارسال انبیا علم پیدا کرد؟ اگر این گزاره که «عیسی مسیح از سوی خداوند برای هدایت بشر فرستاده شده است» معنای معرفتبخشی نداشته باشد و ناظر به عالم واقع نباشد دیگر با کدام پشتوانه میتوان از پیام مسیح سخن گفت؟ انکار معجزه به گونهای انکار نبوت نیز میباشد؛ زیرا ارسال انبیا نیز خود معجزه است و امری است که در چارچوب جهانبینی مدرن قابل فهم طبیعی نیست.
اما جای این پرسش باقی است که بشر امروز در جهانبینی مدرن چه دیده که این گونه حاضر شده است بیچون و چرا آن را سرلوحة تمام اندیشهها و اعمال خویش سازد و همة داشتههای خود را در پای آن قربانی کند؟ بشری که با مشاهدة بینات روشن انبیای الهی آنان را متهم به سحر و جادو میکرد و حقایق مسلم را منکر میشد، چه شد که این گونه خود را با تمام وجود تسلیم نگرش نوین کرد و در پیشگاه آن حقایق دینی را اسطوره پنداشت؟ ممکن است در پاسخ گفته شود که جهانبینی مدرن مبتنی بر یافتههای دانش جدید است، اما واقعیت آن است که هیچ یک از ویژگیهای جهانبینی مدرن از کشفیات علوم نمیباشد و هیچ کدام از بنیانگذاران علم در قرن هفدهم مانند گالیله و نیوتن چنین نگرشی نداشتند، ولی پیآمد روانشناختی و نه منطقی کشفیات آنها این بود که نباید هیچ علت فوق طبیعی را در درون طبیعت دستاندرکار دید، حتی اگر پدیدهای طبیعی تا کنون تبیین نشده باشد هرگز نباید آن را به عنوان موردی از افعال الهی قلمداد کرد."