چکیده:
«رهی معیری»، یکی از بهترین شاعران معاصر است که غزلیات فاخرش، هم از لحاظ مضمون و هم از لحاظ قالب، شورانگیز و قابل تحسین میباشند. آشنایی و الفت او با موسیقی و موسیقی دانان، دمخوری و دوستی با هنرمندان و بیش از هر چیز وجود سراسر شور و شوقش، رنگ و بویی خاص به سرودههایش داده است.اگرچه «عشق» در غزل «رهی» بیش از هر موضوعی مورد توجه قرار گرفته است، اما او به مضامین دیگری چون: بینیازی و وارستگی، گله از روزگار، وطن پرستی، توصیف زیباییها و نکوداشت هنرمندان و دانشمندان نیز توجه کرده است. قابلیت های شگفت انگیز ذاتی و اکتسابی رهی، او را در پرداختن به هر یک ازاین موضوعات، بسیار توانمند و موفق نموده است. در این مقاله، - نگارنده- با گواه گرفتن سروده های شاعر- هر یک از این موارد را مورد بررسی قرار داده است.
خلاصه ماشینی:
"بسیاری از سروده های وطنی رهی، مربوط به دهه 1320 و به ویژه در ارتباط به وقایع آذربایجان و ختم قائله در سال 1325 می باشد این سروده ها عمدتا در همان سال در مجله ی تهران مصور، به چاپ رسیده اند: «عشق وطن»، با مطلع: سیل آشوب، روان گشت به کاشـانه ی مــا سوخـت از آتش بی دادگری خــانه ی ما (رهی معیری، 1354: 225) در سال 1324در شمارهی 132 تهران مصور به چاپ رسیده در این سروده به اوج بحران و خطر تجزیه ی آذربایجان اشاره می کند و صلای مقابله با دشمن و حفظ مام وطن، سرمی دهد: در ره عشـق وطن از سر و جان خاسته ایـم تا در این ره چه کند همـت مردانه ی ما شرف خانه ی خود گر تو و من حفظ کنیـم نشود خانه ی بیگانه، شرف خــــانهی ما قد علم کن به سرافرازی و مردی چون شیـر ورنه عشرت کده ی خرس شود لانه ی ما (همان) «ایران پرست باش» عنوان یکی دیگر از این نمونه هاست که یک سال پس از نمونهی اول- سال 1325- منتشر گردیده است: دست ار دهد به پای گل و لالــه، مست باش جامی بنوش و بی خبـر از هرچه هست باش بر فـرق دوستـــان دو رو، پشت پـــای زن در جنگ دشمنان وطـن، چیــره دست باش فتــح و شکسـت، لازمــه ی زندگـــی بود ای مرد زندگی، پـی فتــح و شکسـت باش تــرکی و پــارسی، نکند فــرق پیـش مــا از هر کجــا کـه زاده ای ایران پرست باش (همان: 227) عناوین دیگر اشعار وطنی «رهی»: «فتنه ی آذربایجان»، «باغبان ملک»، «پند پیرانه»، «نگهبان وطن»، «نغمه ی فتح»، «بهار امسال» و «بدخواه وطن» می باشد که در آن ها تب و تاب «رهی» از اوضاع کشور و واکنش های میهن دوستانه و ضد بیگانه ی او، دیده می شود."