خلاصه ماشینی:
"در این سناریو ابعادتاریخی-تطوری زبانشناسی سوسور و قابلیت آن برای سازگاری با بینشتاریخی بررسی میشود و این مسأله مطرح میشود که آیا با این اصلاح میتوان به یک نشانهشناسی سوسوری با سویهی تاریخی نیرومندتری دست پیدا کرد یا خیر،و نشان میدهیم که چگونه این اصلاحاتباید با یک چرخش زبانی در رشتهی تاریخ همراه شود تا مؤثرتر باشد.
فراروی از این مغالطه دستکم این مزیت را دارد که دیگر،نه در خصوص واژگان،نه در بستر رویدادهای تاریخی و نه به هنگامتحلیل فرآوردههای فرهنگی نیازی به یافتن«رد پاهای»واحد رمزبندی شده نخواهد بود و به این بهانه رمزگانهای ثابت مبناقرار نمیگیرند و مورخ زبانگرا دیگر اندیشهها و رویدادهای تاریخی را براساس مصرف رمزگانهای ثابت توسط شخصیت،مللیا اقوام تحلیل نمیکند و به جای آن،بر روی نقش سیالتر و آفرینندهی نشانهها در تاریخ انگشت میگذارد و در کنار آن،بهجای تلاش برای کشف کلیت بخشهای تاریخی،در قالبهای انتزاعی صورت-معناهای مبتنی بر یک رشته قواعد22،ارزشنشانهشناختی موضوع را در ارتباط با چارچوب و شرایط خاص تاریخی میسنجد.
شانهشناسی تاریخی دلوز-گتاری اما در این میان،رویدادهای منحصر به فرد رمزگاننشدهی نشانهای چه نقشی ایفا میکنند و چه سهمی در شکل دادن بهواقعیتهای تاریخی دارند؟به عبارتی،آیا میتوان نشانهشناسی پسارمزگذارانه23را به ابزاری برای تحلیل یگانگی کنشها،درارتباط با واقعیتهای تاریخی،تبدیل کرد؟نشانهشناسی ادغامگرا با فراگذاری از تعبیر«نشانه»به مثابه امری مستقل بر«رمزگانثابت»و دارای«معنای ثابت»به این مقصود یاری میرساند،ولی در این زمینه تلاشهای دیگری نیز صورت گرفته استکه همه میتواند برای مطالعهی تاریخ به مثابهی«مطالعهی تاریخی جریانهای رمزگانزدایی شدهی24نظامهای معنایی-نشانهای»مفید باشد."