چکیده:
توبه اولین مقام سیر و سلوک و از اصطلاحات عرفانی است که به صورت ترکیب «توبه کردن بر دست...» در گذر زمان کارکردها و معانی متفاوتی یافته و از دربار پادشاهان تا جامعه دین داران و حکومتیان و حتی در ادبیات مغانه و قلندری بازتاب گوناگونی را به نمایش گذاشته است. توبه، دو وجه درونی و بیرونی دارد. در وجه درونی، شخص توبه کار از خطایی که مرتکب شده در پیشگاه پروردگار استغفار می کند و از عمل خویش پشیمان است و پروردگار نیز توفیق توبه را شامل حال بنده خطاکار می کند. اما وجه بیرونی، صورت نمودیافته و انفعالی وجه درونی است. در این وجه، توبه کار برای احیای حیثیت و ترمیم هویت اجتماعی خویش، در عمل به توبه خود با مراجعه به شخصیتی مقبول رسمیت می بخشد و بر دست پیر و...توبه می نماید. در این مقاله وجه بیرونی توبه با رویکردی به ترکیب «توبه کردن بر [= به] دست...» بررسی و تحلیل شده و بازتاب ترکیب یادشده از آیین تا تعبیرات کنایی در میان متصوفه، جامعه دین داران، حکومتیان، ادبیات مغانه و... نیز طبقه بندی و تحلیل شده است. نیز به آیین هایی که با محوریت «بر دست کسی» شکل گرفته اند، اشاره شده است.
خلاصه ماشینی:
"پس همان گونه که یونگ معتقد است کسی که به دنبال سلامت رواناست،باید تهی از نقابهای یک سو شده با شخصیت واقعی خود باشد،مولوینیز چون پیری درد آشنا به ما میگوید:ریسمانی که دوتاست،نمیتواند از سوراخسوزن عبور کند: {Sبلبل با درخت گل گوید:چیست در دلت؟#این دم در میان بنه،نیست کسی،تویی و ما#گوید:تا تو با تویی هیچ مدار این طمع#جهد نمای تا بری رخت توی از این سرا#چشمۀ سوزن هوس تنگ بود یقین بدان#ره ندهد به ریسمان چون که ببیندش دو تاS}(مولوی 1387،ج 1:185) مولوی در جای جای غزلیات،کسانی را که اهل دوییاند،هماره نکوشمیکند و خود را به عنوان نمونهای از کسانی که دوییها را از وجود خود راندهاست،مثال میزند: {Sدویی را چون برون کردم،دو عالم را یکی دیدم#یکی بینم،یکی جویم،یکی دانم،یکی خوانمS}(همان،ج 2:1375) مولوی چون در دریای احد منزل گزیده،دوییها را رها کرده است؛زیرادریای احد،خالی از دورنگی است: {Sکف همگی آب شود یا به کناری برود#زان که دورنگی نبود در دل بحر ابدیS}(همان:1184) ب-رمزهایی که دربرگیرندۀ دستۀ دوم کهنالگوی نقاباند1-رمزهای عینی1-1-زنگ و زنگار زنگ،آهن پالودهای است که روی جسم فلزی مینشیند و رنگ تصنعی به آهن میدهد،به گونهای که جسم آهنین در زیر زنگ میماند.
»(عطار 1322 ق،ج 1:323) شاعران فارسی زبان نیز همین مفهوم تعهد و ترک گناه را در نظر داشتهاند: {Sدر عشق تو کارم به هوس برناید#گر جان به لب آید آن نفس برناید#گفتم نفسی به دست تو توبه کنم#گر جان به لب آید آن نفس برنایدS}(عطار 1375:223) {Sکه من توبه کردم به دست تو بر#که گرد فضولی نگردم دگرS}(سعدی 1381:305) {Sتا به کنون اگر سرم داشت هوای دیگری#دست بیار تا از آن توبه کنم به دست توS}(اوحدی مراغهای 1375:333) {Sپدر به دست خودم توبه میدهد وین کار[-عاشقی]#به اختیار من رند بیسر و پا نیستS}(سلمان ساوجی 1371:389-390) و گویا محتشم کاشانی آخرین شاعری است که به این رسم اشاره دارد: {Sعروس ملک چون میبست پیمان وفا با تو#به دست عهدت اول توبه کرد از سستپیمانیS}(محتشم کاشانی 1379:365) 2-اظهار ندامت و پشیمانی چنانکه پیشتر ذکر شد،ندامت و پشیمانی درونی توبهکار از گناهی که مرتکبشده،در محضر شیخ و با توبه کردن بر دست او به ظهور میرسیده است."