چکیده:
مک داول معتقد است که گویندگان با اظهار التفاتی جملات زبان خود، به بیان اندیشه می پردازند. به عبارتی، رفتار زبانی گویندگان را باید انجام افعالی گفتاری در نظر گرفت که دارای محتوای مشخص (اندیشه ها) و نوع مشخص (همچون بیان اندیشه، درخواست، پرسش و غیره) هستند. مک داول با طرفداری از مفهوم اعتدال معتقد است که نظریه پرداز معنا، باید شخصی در نظر گرفته شود که دارای فهمی پیشینی از یک زبان، همچون فرازبان است. اما به نظر دامت، نظریه معنا نباید فهم بخشی از زبان را پیش فرض بگیرد. در نگاه او، این نظریه باید تمام مفاهیم اولیه زبان را تبیین کند و توضیح دهد که دارا بودن این مفاهیم به وسیله گویندگان به چه معنا است. مک داول نیز با نقد این رهیافت تاکید می کند که دامت به دام رفتارگرایی محض خواهد افتاد و مجبور خواهد بود معنا را در عباراتی تحویلی و رفتاری تبیین کند، که چنین کاری، مخالف با این شهود بنیادین ما است که معنا عقلانی و هنجارین است. به این ترتیب، مک داول، اساسا ارائه نظریه ای غیرمعتدل را ناممکن می داند. در این نوشته، علاوه بر طرح دیدگاه های دامت و مک داول در باب کارکرد یک نظریه معنا، استدلال مک داول را علیه نظریه غیرمعتدل معنا، بررسی و ارزیابی خواهیم کرد.
خلاصه ماشینی:
توصیفاتی که این نظریه ارائه میدهد،رفتار(زبانی)گوینده را به عنوان انجام یا اجرای1یک سری افعال گفتاری گزارش میدهد،افعالی که دارای محتوایی مشخص (یعنی اندیشهای که جملۀ اظهار شده بیان میکند و در نظریۀ محتوای خبری بررسی میشود)و نیز نوع مشخصی هستند(که همان وجوه گوناگون اظهار یک جمله است که در نظریۀ نیرو بررسی میشوند».
اما این اصل موضوع در ارائه قضایایی (T) یا استنتاج شروط صدق جملاتی که نام مذکور در آنها وجود دارد نیز به کار میرود،یعنی در تعیین محتوای خبری آن جملات.
به نظر دامت،برای ارائه چنین گزارشی،نظریۀ معنا باید در بردارندۀ تبیینی از تمام مفاهیم قابل بیان3در آن زبان باشد (Dummett,1975a:4) ؛بنابراین،باید تبیین کند که اصولا دارا بودن این مفاهیم به وسیلۀ گوینده،به چه معنا است.
مسئله اصلی پیرامون این موضوع است که آیا نظریۀ معنا،باید درکی از مفاهیم اولیه در یک زبان را برای گوینده،پیشفرض بگیرد یا نه،و آیا باید گزارشی دربارۀ چیستی فهم گوینده از این مفاهم ارائه دهد یا صرفا به پیشفرض گرفتن اینکه گوینده،درکی پیشینی از این مفاهیم دارد بسنده کند.
در نظر دامت،نظریۀ معنا نباید صرفا به تصریح ارجاع عبارات گوناگون و شروط صدق جملات بپردازد،بلکه باید گزارشی از چگونگی و چیستی معرفت به این ارجاعها و گزارشی از محتوای خبری آنها(که طریقۀ بازنمایی ارجاع است) به دست دهد.
مک داول معتقد است که نظریۀ غیرمعتدل باید محتوا را در عباراتی تبیین کند که تسلط بر زبان را پیشفرض نگیرد و بنابراین،نباید عبارات التفاتی را بکار بگیرد؛چرا که این عبارات تنها وقتی میتوانند به کار برده شوند که شخص اندیشهای را بیان کند،و این کار،تسلطی بر زبان را پیشفرض خود دارد.