چکیده:
در این مقاله، نظریة سیاسی خواجهنصیرالدین طوسی در قالب یک نظریة عدالت ارائه میشود. نظریة وی طی چند گام شکل میگیرد. وی در گام نخست، موضوع «تکاملپذیر» بودن انسان را مطرح میکند. گام دوم، مطرحنمودن این واقعیت است که تحقق کمال انسانی در درون زندگی دستهجمعی میسّر میشود. در گام سوم، خواجهنصیر به وضعیت طبیعی جامعة انسانی که مشحون از تنازع و افساد است، اشاره میکند. در گام چهارم استدلال، خواجهنصیر، نیاز زندگی اجتماعی به اصول عدالت را به منظور حل مشکل تنازع و افساد طبیعی شرح میدهد. خواجهنصیر در گام پنجم، به ضرورت تاسیس حکومت و قدرت سیاسی به منظور برقراری عدالت میرسد و بالاخره، گام ششم استدلال وی، این ایده را مطرح میکند که حکومت خوب، حکومتی است که دینی باشد و فرمانروایش یا رسولی الهی، یا امامی معصوم و یا فقیهی جامعالشرائط باشد. در همین گام، خواجهنصیر، در کنار اصل ولایت، ضرورت برقراری توازن میان قوای اجتماعی توسط رئیس مدینه را مطرح میکند و خواجهنصیرالدین طوسی، این چنین، نظریة سیاسی خویش را، همچون «افلاطون» و «جان رالز»، با محوریت عدالت اجتماعی بنا میسازد.
خلاصه ماشینی:
در همین گام، خواجهنصیر، در کنار اصل ولایت، ضرورت برقراری توازن میان قوای اجتماعی توسط رئیس مدینه را مطرح میکند و خواجهنصیرالدین طوسی، این چنین، نظریة سیاسی خویش را، همچون «افلاطون» و «جان رالز»، با محوریت عدالت اجتماعی بنا میسازد.
در اینجا، بحث خواجهنصیر این است که چون از یک سو، انسانها برای کسب زندگی خوب، به زندگی با همنوعان خویش در درون جامعه نیاز دارند و از سوی دیگر، به خاطر خودخواهی و حرص طبیعی، وضعیت طبیعی جامعه، تنازع و افساد میباشد، نه همکاری و اصلاح، سعادت و خیر جامعه در گرو برقراری نظمی عادلانه میباشد که به موجب آن هر کس آنچه را که استحقاق دارد، دریافت نماید.
در نتیجه، برای برقراری «همکاری» به جای تنازع و «اصلاح» به جای افساد، باید به اصول و قواعدی که عدالت اجتماعی نامیده میشوند، توسل جست که روابط انسانها را با یکدیگر تنظیم کند؛ چنانچه انسانها را در وضعیت طبیعی رها نماییم، رفتار غیر اخلاقی و ستمگرانه در تعامل میان آنها غلبه خواهد داشت و این مخالف هدف اصلی از ورود به جامعه انسانی؛ یعنی سعادت و زندگی خوب میباشد.
اصول عدالت اجتماعی خواجهنصیر، بر این باور است که سعادت انسان در گرو زیست جمعی در میان همنوعان میباشد و از سویی وضعیت طبیعی جامعة انسانی، وضعیت تنازع و افساد است، نه همکاری و اصلاح.
در مجموع، سخن خواجهنصیر دربارة عدالت این است که به موجب اصول عدالت، در وهلة نخست، باید خیرات مشترک؛ یعنی سلامت، مال و احترام به درستی میان افراد جامعه توزیع شود (عدالت توزیعی).