چکیده:
یکی از مهمترین مسائل در بررسی استعاره، تعیین واحدی است که میتواند در درک معنی استعاره عمل کند. در سنت مطالعۀ معنی، غالبا واژه بهعنوان واحد بررسی معنایی مدنظر قرار گرفته و چنین نگرشی تا کنون نتوانستهاست تحلیل درستی از درک واحدهای استعاری زبان به دست دهد. این مقاله بر آن است تا نشان دهد واحد درک استعاره چه باید باشد. به دلیل گستردگی بحث، در نوشتۀ حاضر صرفا صفتهای استعاری مورد توجه قرار گرفتهاند تا به کمک این دادهها ثابت شود که درک استعارههای صفتی، برخلاف آنچه در سنت مطالعۀ استعاره مطرح میشود، در سطح واژه قابل بررسی نیست و به درک واحدهای همنشین این دسته از استعارهها در سطح جمله وابستهاست. بنابراین، با توجه به اینکه درک در لایۀ جمله شکل میگیرد، واحد مطالعة معنی را باید «جمله» در نظر گرفت
خلاصه ماشینی:
در سنت مطالعة معني ، غالبا واژه به عنوان واحد بررسي معنـايي مـدنظر قـرار گرفته و چنين نگرشي تا کنون نتوانسته است تحليل درستي از درک واحدهاي استعاري زبان بـه دست دهد.
بـه دليـل گستردگي بحث ، در نوشتة حاضر صرفا صفت هاي استعاري مورد توجه قرار گرفته اند تا به کمـک اين داده ها ثابت شود که درک استعاره هاي صفتي ، برخلاف آنچه در سنت مطالعة استعاره مطرح مي شود، در سطح واژه قابل بررسي نيست و به درک واحدهاي همنشين اين دسته از استعاره هـا در سطح جمله وابسته است .
بـه ايـن معنـي کـه تمامي استعاره ها، خواه مفهومي و خواه واژگاني ، صرفا براساس واحـدهاي همنشـين قابـل درک اند و اين مسأله مهم ترين وجه تمايز رويکرد حاضر و ساير رويکردهاي مطرح به ويـژه معني شناسي شناختي است .
به عنوان مثال ، در زبـان ادب مي توان به کار برد واژٔە «نرگس » در نمونة ١٩ و «بت » در نمونة ٢٠ اشاره کرد: ١٩)نرگس مست نـوازش کـن مـردم دارش خون عاشق به قدح گر بخـورد نوشـش بـاد ٢٠)بتــا چــون غمــزه ات نــاوک فشــاند دل مجـــروح مـــن پيشـــش ســـپر بـــاد درک مفهوم «نرگس ← چشم » در نمونة ١٩ و« بت ← يـار» در نمونـة ٢٠ بـه دليـل چندمعني بودن اين واژه ها و بدون وجود قرينه امکان پذير اسـت و ايـن همـان شـرايطي است که در «مرگ استعاره » مي توانيم مشاهده کنيم .