چکیده:
حکم شرعی دو گونه است: یکی حکم ثابت برای چیزی به عنوان فعلی از افعال، با قطع نظر از حالات و علم و جهل مکلف به آن، مانند وجوب نماز، روزه، حرمت مردار. که به آن حکم «واقعی اولی» می گویند. و دیگر حکم ثابت برای چیزی با توجه به حالات خاص برای مکلف مانند ضرورت و اضطرار که به آن «حکم واقعی ثانوی» می گویند. چنان که حکم اولی خوردن مردار حرمت است، اما با پیدایی اضطرار جایز می شود و حکم اولی اش بر داشته می شود. در ظرفی که مکلف به جهات خاصی نتواند به حکم اولی عمل نماید، حکم ثانوی جای گزین آن می شود. حکم ثانوی در زمره احکام واقعیه است نه ظاهریه. قرآن کریم، علاوه بر بیان احکام اولیه تعدادی از احکام ثانوی را نیز بیان نموده است. که هریک به عنوان یک قاعده کلی است و بر موارد فراوانی تطبیق می کند. در این نوشتار پس از بیان ملاک معیار حکم اولی و ثانوی، نمونه هایی از هریک آمده است.
There are two kinds of religious commandments: one is a command that is established for a thing as an action regardless of the states and knowledge and ignorance of the obligatee towards it like necessity of praying، fasting، and prohibition of eating corpse. It is called "primary real commandment" too. The other is a command that is established for a thing given to the special states of the obligatee like necessity and emergency. It is called "secondary real command" as well. For example the primary command of eating corpse is prohibition but in the case of emergency it is permitted and the primary command is removed. Where the obligatee can’t act in accordance with the primary command for special reasons، it is constituted with the secondary one. Secondary command is regarded as a real command not superficial. Quran has stated primary commandments as well as some secondary one. Each of them is as a general rule that conform with many cases. Stating criteria of primary and secondary commandment، some examples have been stated in this article.
خلاصه ماشینی:
"شهید اول مینویسد:«تمام ترخیصهایی که شارع داده به این قاعده برمیگردد»، آنگاه نمونههای فراوانی از فقه ذکر میکند،از جمله:خوردن میته در زمان قحطی، سخن یا عمل خلاف حقی را از باب تقیه انجام دادن،در صورتی که ترس بر جان، ناموس،مال،خویشان،یا برخی از مؤمنان داشته باشد؛جواز تیمم در وقت خوف تلف خود یا حیوانش،جواز نماز نشسته در زمان عذر در نماز واجب،جواز استفاده از بسیاری از محرمات در حال اضطرار و برای مداوا،نایب گرفتن شخص ناتوان برای حج،جواز نماز در لباس نجس برای افراد خاص؛و این ترخیص گاه واجب است مانند خوردن میته در زمان ترس از هلاکت و نوشیدن خمر برای کسی که در حق او تجویز شده و قصر خواندن نماز خوف و در سفر؛و گاه مباح است مانند نماز قصر در اماکن تخییر(عاملی(شهید اول)،بیتا:124/1-126).
این آیه نیز دلیل بر این است که اضطرار سبب میشود که در موارد ناچاری و ضرورت،حکم اولی برداشته شده(نایینی،1404:334-335)و ارتکاب شیء حرام برای نجات جان انسان جایز باشد(طوسی،1409:264/4؛حلی،1403:757/4)؛اما اینکه چه مقدار از حرام را میشود در حال ضرورت استفاده کرد،میان علما اختلاف است؛شیخ {P(1).
در کتب تفسیر و تاریخ آمده که این آیه دربارۀ متخلفان از جنک تبوک نازل شده و کسانی را که عذری نداشتند ولی از همراهی پیامبر صلی الله علیه و اله خودداری کردند با مجاهدان برابر ندانسته و تنها افراد«أولی الضرر»،یعنی کسانی را که عذر شرعی مانند نابینایی و غیره داشتهاند،معذور شمره است(طبرسی،1372:96/3)."