چکیده:
برخلاف صورت های قدیم سلطه در میان جوامع بشری و انحصار آن به اخذ باج و خراج و ناتوانی در تغییر بنیادی شیوه مادی و معنوی زندگی جوامع تحت سلطه، استعمار یا صورت جدید سلطه در دوران جدید، افزون بر سلطه سیاسی و اقتصادی با اتکا به قدرت علمی، فنی، اقتصادی، و تسلیحاتی خویش شیوه زندگی مادی و معنوی را در مستعمرات و نیمه مستعمرات تغییر داد. در این میان ایران پس از نخستین شکست ها در برابر ارتش مدرن روسیه در آغاز قرن سیزدهم ق/ نوزدهم م برای دریافت تسلیحات و علوم و فنون نظامی جدید، چندین بار وابستگان خود را به ممالک اروپایی فرستاد. یافته های این تحقیق براساس روش تحلیل محتوا، نشان می دهد که وابستگان دربار قاجار فقط قادر بودند صرفا به نیازهای نوظهور جامعه ایران در عرصه نظامی توجه کنند و به رغم مشاهده نهادهای سیاسی مدرن اروپایی و نقش آن ها در اداره قانونمند کشور و مسئله و نیاز آفرینی برای جوامع غیراروپایی، از سایر وجوه آن غافل ماندند و با توقف در مرتبه ادراک حسی (جز یک مورد) نهادها را به اقدامات شخصی سلاطین و آزمون و خطای تاریخی آنان تقلیل دادند و در درک نسبت جامعه ایران با نهادهای سیاسی مدرن اروپایی ناتوان ماندند.
خلاصه ماشینی:
"یافتههای این تحقیق براساس روش تحلیل محتوا،نشانمیدهد که وابستگان دربار قاجار فقط قادر بودند صرفا به نیازهای نوظهور جامعۀایران در عرصۀ نظامی توجه کنند و به رغم مشاهدۀ نهادهای سیاسی مدرن اروپایی ونقش آنها در ادارۀ قانونمند کشور و مسئله و نیازآفرینی برای جوامع غیراروپایی،ازسایر وجوه آن غافل ماندند و با توقف در مرتبۀ ادراک حسی(جز یک مورد)نهادهارا به اقدامات شخصی سلاطین و آزمون و خطای تاریخی آنان تقلیل دادند و دردرک نسبت جامعۀ ایران با نهادهای سیاسی مدرن اروپایی ناتوان ماندند.
او نه تنها این پدیدار را راهحلی بنیادی و کمهزینه در ادارۀ کشوردر نظر نگرفت و کمترین نیازی بدان احساس نکرد،بلکه به رغم مشاهدۀ نقش پارلمان در«اعلان جنگ و تعیین مالیات»(همان:168-169)و دخالت و تصمیمگیری در امور کمپانیهند شرقی،چشم برواقعیت بست و خطری را نادیده گرفت که از ناحیۀ نظام سیاسی،نهادهای مدرن،چشم برواقعیت بست و خطری را نادیده گرفت که از ناحیۀ نظام سیاسی،البته ایلچی در شرایط سیاسی متفاوتی پرورش یافته بود،و درست به این علت که درمواجهه با دنیای جدید دچار حیرت شده بود و با عجایب و غرایب بیشماری روبهرو شدهبود و نمایندگی کشوری را برعهده داشت که در جنگ مرگ و زندگی گرفتار آمده بود،میتوانست تصاویری از دنیای ناشناخته ارائه دهد.
میرزا صالح به رغم افقگشایی از جهان نو در فراروی ایرانیان و توجه واهتمام جدی به نهادهای سیاسی انگلستان،در فهم ابتدایی خویش از نسبت نیازبه وجود آمده میان ایران و اروپا در عرصۀ امور مادی متوقف ماند و از پیامدهای تصمیمات وافعال آنها نسبت به جهان و ایران غافل شد؛در نتیجه با تفسیری عجیب از آنچه هست،راهترقی را به روی دیگران بست: قواعد دولتداری و قوانین مملکت انگلند مخصوص است به خود انگلند."