خلاصه ماشینی:
"یکی از پرسشهای اصلیاین بود که ارزشهای بنیادین اقتصاد حرفهای کدامند و دفاعاز این ارزشها در مقایسه با ارزشهای دیگر چگونه توجیهمیشود؟طرح این پرسش نیز مهم است که کدام یک ازمؤلفههای اقتصاد باعث میشود که دیگران آن را بهعنوانیک نظام ارزشی متفاوت و ناآشنا تلقی کنند و کدام یک ازارزشها را که مبتنی بر این یا آن دین هستند آنها پیشنهادمیکنند.
چالش مشابه دیگری در کارکردهای نظامهایسیاسی را به خود جلب کرده است؛تعارض میان گرایشهایلیبرالی که برای پیگیری منافع فردی مشروعیت بیشتریقائل هستند و لزوم برخورداری از فضیلت مدنی برای حفظنهادهای دموکراتیک جامعه آزاد؛یکی از فیلسوفان سیاسیمینویسد:با وجود شواهد چشمگیری در دفاع از این گفته کهحکومت جمهوری لیبرال تنها نیازمند پیکربندی مناسب منافعفردی عقلانی است،اینگزاره در سالهای اخیر با جملاتدانشمندانی روبهرو شده است که استدلال میکنند حکومت،نهادها و جامعه لیبرال،ارزشهای لیبرال را در خود جایدادهاند و به آن وابستهاند.
اگرچه ممکن استاین فکر به نظر بسیاری از اقتصاددانان کنونی تعجبانگیزباشد،اما احتمالا مهمترین نقش اجتماعی آنها ترویج دینیاست که در راستای حمایت از معیارهای اساسی عمل میکندکه برای اقتصاد مدرن ضروری است.
ولی این پاسخ برای اکثر اقتصاددانان پاسخیدشوار است،زیرا به مثابه تایید هدف جمعی و آرمانگراییاجتماعی اقتصاددان حرفهای است و با تحلیلهای مبتنی برروشها و«کنشگر خردورز»که ویژگی تفکر اقتصادی دراکثر حوزههای دیگر است مغایرت دارد.
بسیاری از اقتصاددانان درواقع به دین مبتنیبراقتصاد پیشرفته باور داشتند و بر این عقیده بودند که چنیناقتصادی،معکوس ساختن بازار را حل میکند و بدینترتیب،با حفظ معیارهای بنیادین حرفهای گرایی اقتصادی مدرن،عملکرد بازارها را نیز بهبود بخشیده است."