چکیده:
جواهری در طلیعه قرن بیستم در خانوادهای مذهبی دیده به جهان گشود. این شاعر انقلابی عاشق در خلال یک قرن نزدیک به بیست هزار بیت سرود. او جامع اضداد است به عبارت دیگر یکبار متنبی، بار دیگر بحتری و ابو العلاء معری ، و در جای دیگر ابو نواس و عمر بن ابی ربیعه است، و از دیگر سو شریف رضی است. جواهری در هر روش از روشهای شعری وارد شده و به خوبی از عهده بر آمده است. در این مقاله جوانبی از شخصیت او در خلال اغراض و مقاصد شعری وی به شرح زیر آمده است: 1- مدح: هدف او از مدح، مطامع مادی یا موقعیت اجتماعی نبوده بلکه به آنسوی آفاق ممدوح نفوذ کرده و به او هشدار داده تا او را بدانسو که میخواهد، هدایت کند. 2- رثاء: اغلب اشعار رثایی او جنبه سیاسی و کمدی همراه با انتقاد از موقعیتهای خاصی دارد. او در این زمینه خالق ابداع و نوآوری است. 3- وصف: جواهری در وصف نیز به اوج خود رسیده است او تصاویر بدیع و دل انگیزی از وصف رودخانهها، درختان خرما ، سواحل و کوهها ترسیم کرده که تابلو درخشانی در آسمان شعر عربی است. 4- شعر سیاسی: بیشترین حجم در دیوان او شعر سیاسی است. سیاست معنایی جز فرو رفتن در گرداب حوادث، که به سرنوشت همگان مرتبط است، نیست. 5- غزل: او دیدگاه خاصی نسبت به زن دارد که مختص به اوست. ضمن این که غزل عریان او جنجال زیادی به پا کرده و سوالهای فراوانی را مطرح کرده است. او در ورای غزل عریانش انگیزههایی نهفته دارد.
خلاصه ماشینی:
"، ص 45) و دعوة مشهودة#تدعو لیوم یشهد قام بها مقلد#بعزمه مجتهد محمد و معجز#مثلک یا محمد و یأتی بعد تعظیم قائد الثورة و محرکها آیة الله الشیرازی الی دور أبناء الشعب فی هذه الثورة العارمة: یرون أقصی مطمع#فی الحرب أن یستشهدوا کأنما لیست لهم#نفوسهم و الولد ثم یمیل لیعتبر هذه الثورة ثورة کل العرب: یا ثورة العرب انهضی#لا تخلقی ما جددوا لا عاش شعب أهله#لسانهم مقید عمل الجواهری فی تشریفات الملک فیصل الأول مدة،و قد خص الملک بعدة قصائد مدح فیها الملک و خصه بصفات و خصال ممیزة: لله درک من خبیر بارع#یزن الأمور بحکمة و صواب یعنی بما تلد اللیالی حیطة#و یعد للأیام ألف حساب متمکن مما یرید یناله#موفور جأش هادیء الأعصاب و اذا الشعوب تفاخرت بدهاتها#فی فض مشکلة و حل صعاب جاء العراق مباهیا بسمیدع#بادی المهابة رائع جذاب و بعد أن یستمر بالقاء الصفات و المآثر علی الملک،یرجع الی طرح نفسه بعنوان الشاعر النبیه الذی بامکانه أن یترصد الأمور:(دیوان الجواهری،ج 2،من قصیدة الی جنیف،ص 56) إنی هززتک بالقوافی قاصدا#بک خدمة التاریخ و الآداب أطنبت فی غصص لدی کثیرة#تبیانها یدعو الی الإطناب لی حق تمحیص الأمور کواحد#من سائر الشعراء و الکتاب إذا أصبت فخصلة محمودة#و اذا زللت فلست فاقد عاب و بعد وقوع ثورة 14 تموز عام 1958 م سارع الی تأییدها و مبارکتها باعتبارها تحقیقا لأمل کل الجماهیر،و قد مدح زعیم الثورة عبد الکریم قاسم بقصائد عدیدة،و کان بینهما علاقات صمیمیة حتی قیل ان الجواهری قد وجد فیه سیف الدولة:(نفسه،ج 5،ص 38؛ من قصیدة المستنصریة) أعد مجد بغداد و مجدک أغلب#وجدد لها عهدا و عهدک أطیب و أطلع علی المستنصریة کوکبا#و أطلعته حقا فإنک کوکب أقمت بها عزا عریقا مکعبا#و کان بها ذل عریق مکعب ثم یملی علی الزعیم مایراه مناسبا و مقام الثورة من ألقاب و أو سمة: أبا کل حر لا أبا الشعب وحده#إذا احتضن الأحرار فی أمة أب انه لم یقتنع باعتبار عبد الکریم قاسم أبا للشعب العراقی بل تعداه فی ذلک الی أب جمیع الأحرار فی العالم،حینذاک یری نفسه و قد تقب الی قلبه مستغلا المناسبة لیطلب منه إطلاق سراح بعض المسجونین و یکون لهم لدیه شفیعا: أبا کل حر لی إلیک شفاعة#فهل أنا ذیاک الشفیع المقرب و یقول: هنالک فیما بین مثوی و آخر#شباب عن الأفراح فی العید غیب حنانیک لاتغضب علیهم بظنه#فللموت من سخط المحبین أطیب و من هنا بدأ الجواهری بتحذیر عبد الکریم قاسم من مؤامرات قد تحاک ضد الثورة: أبا الشعب لا أخفیک بثا یهزنی#و ما أنا للخل الصریح مروب تسرب همس أن فقعا بقرقر#یعید شراکا للهزبر و ینصب(2) (2)مروب:غاش؛فقع بقرقر:کنایه عن مخلوق ضعیف،الهزبر:الأسد الکاسر."