چکیده:
پرسش از امکان وجودشناسی پرسش از امکان وصول به سرشت وجودی موجودات است. این پرسش بدین شکل قابل بیان است که آیا انسان میتواند به رویکردی از اشیاء دست یابد که وجود اشیاء، خود را برای وی متکشف میسازد؟ این پرسش در نتیجه تفسیر سوبژکتیویستی از رابطه انسان با موجودات و عالم در فلسفه غرب به پرسشی چالش برانگیز تبدیل شد، تا جایی که کانت معرفت به وجود اشیاء را غیر ممکن دانسته و معرفت انسان را صرفا معرفتی پدیداری میداند. هایدگر در فلسفه خود این پرسش را بنحو جدی مطرح کرده و هرگونه پاسخ آن را منوط به فهم رابطه انسان با عالم و با حقیقت وجود بعنوان بنیان ظهور موجودات قلمداد میکند. وی چنین پژوهشی را وجودشناسی بنیادین مینامد. اصطلاح وجودشناسی بنیادین را اولین بار هایدگر در کتاب وجود زمان، بعنوان پژوهشی جهت پرسش از امکان هرگونه وجودشناسی مطرح کرد. پرسش اساسی وجودشناسی بنیادین این است که آیا اصولا وجودشناسی صرفنظر از معانی مختلف آن امکانپذیر است؟ وی برای یافتن پاسخ این سوال به تحلیل ساختار وجودی انسان و رابطه وی با عالم و موجودات پرداخت. با نظر به مبانی فلسفی ملاصدرا نیز میتوان به رویکرد جدیدی در جهت پاسخ به این سوال دست یافت که آیا اصولا وجودشناسی ممکن است؟ بعبارت دیگر آیا انسان میتواند به فهمی از سرشت وجودی موجودات و بالاتر از آن به حقیقت وجود بعنوان بنیان موجودات دست یابد؟ از نظر ملاصدرا نیز معرفت بشری مبنا و بنیانی وجودی دارد؛ بنیانی که بایستی ریشه آن را نه در خود انسان بلکه در رابطه وجودی وی بعنوان موجود مقید با وجود نامحدود جستجو کرد. یعنی همانگونه که وجود نامحدود باطن و بنیان موجودات مقید و محدود است، معرفت انسان نسبت به نامحدود و مطلق براساس و بنیان هر معرفتی نسبت به موجودات مقید است. وی بر این عقیده است که تمامی انسانها دارای نوعی فهم پیشین نسبت به وجود حق تعالی بعنوان باطن و بنیان همه موجودات میباشند، اما این فهم نه از سنخ فهم مفهومی و نظری بلکه نوعی فهم فطری و تکوینی است. این فهم اساس هرگونه معرفت ما نسبت به موجودات مقید و در حقیقت بنیان استعلای آدمی است. اما اکثر انسانها از چنین فهم فطریی غافلند و از اینرو وی چنین فهمی را «فهم بسیط» مینامد. بنابرین ریشه هرگونه وجودشناسی و هرگونه معرفت ما نسبت به سرشت وجودی موجودات در این فهم پیشین نسبت به وجود نامحدود نهفته است؛ فهمی که تبیین و تفسیر آن در فلسفه ملاصدرا تنها در پرتو تفسیر وی از رابطه علت و معلول امکانپذیر است.
خلاصه ماشینی:
"با نظر به مبانی فلسفی ملا صدرا نیز میتوان به رویکرد جدید در جهت پاسخبه این سؤال دست یافت که آیا اصولا وجودشناسی ممکن است؟بعبارت دیگر آیاانسان میتواند به فهمی از سرشت وجودی موجودات و بالاتر از آن به حقیقت وجودبعنوان بنیان موجودات دست یابد؟از نظر ملا صدرا نیز معرفت بشری مبنا و بنیانیوجودی دارد؛بنیانی که بایستی ریشه آن را نه در خود انسان بلکه در رابطۀ وجودیوی بعنوان موجود مقید با وجود نامحدود جستجو کرد.
اما سؤالی که در ذهن نگارنده شکل گرفته و در این مقاله با استفاده از آراء ملا صدرادرصدد یافتن پاسخی به آن است،این است که چرا اصولا موجودی مانند انسان بایستیواجد چنین گشودگی بر موجودات باشد؟آیا صرفا با ذاتی دانستن این گشودگی میتواناز پاسخ به این سؤال بنیادین شانه خالی کرد؟آیا اصولا التفات به غیر بما انه غیر میتوانددر ذات یک موجود راه یابد،تا بتوان گشودگی بر غیر خود را ذاتی انسان یا بتعبیر خودهایدگر«دازاین»دانست؟ما در این مقاله برآنیم تا با نظر به آراء ملا صدرا بنوعیوجودشناسی بنیادین دست یابیم که بنیان آن نه در خود انسان بلکه در رابطۀ وجودیانسان بعنوان موجود محدود یا حق تعالی بعنوان وجود مطلق و نامحدود نهفته است.
اینفهم پیشین نه از سنخ معرفت مفهومی و نظری بلکه نوعی فهم فطری و تکوینیاست و بر خلاف هایدگر،در فلسفه ملا صدرا،ریشه این فهم را نباید در خود انسانبتنهایی جستجو کرد،بلکه باید چنین فهمی را در پرتو رابطۀ وجودی انسان بعنوانموجود محدود و مقید با وجود نامحدود تبیین و تفسیر نمود.
Heidegger,Martin,Kant and the Problem of Metaphysics,translated by James Churchill, Bloomington:Indiana University Press,USA,1965,p."