چکیده:
با به میان کشیدن مسئله اصالت وجود و اعتباریت ماهیت توسط ملاصدرای شیرازی، عالم حکمت اسلامی چنان تحت تاثیر این بحث قرار گرفت که متفکران حوزه فلسفه همواره میکوشیدند اندیشه فیلسوفان پیش از صدرا را نیز بر اساس این مسئله تفسیر و توجیه کنند. شیخ شهاب الدین سهروردی نیز بعنوان یکی از بزرگترین حکیمان مسلمان از این حکم در امان نماند. در مورد اینکه آیا وی اصالت را از آن ماهیت میداند یا نور یا وجود، دیدگاه های فراوانی بیان شده است. گروهی او را اصالت ماهیتی دانسته اند و دیگر گروه او را اصالت نوری انگاشته اند. اما هیچ یک از این دو انگاره با بحثهای سهروردی هماهنگی کامل ندارد. از اینرو با توجه به این نکته که در زمان شیخ اشراق مسئله اصالت بگونه یی که در زمان صدرالمتالهین و در آثار او مطرح بوده، محل بحث نبوده است، باید دید مبانی سهروردی با اصالت وجود هماهنگی بیشتری دارد یا اصالت ماهیت؟ سهروردی سخنانی درباره نور دارد که با بحثهای متناظر آن در حکمت متعالیه در باب وجود قابل مقایسه و تطبیق است که بایسته است بتحلیل آنها پرداخته شود. از سوی دیگر دیدگاه هایی را پیرامون وجود مطرح کرده است. با مورد توجه قرار دادن این مطالب و جستجوی نظیر آنها در سخنان صدرالمتالهین، کیفیت و کمیت این هماهنگی بیشتر آشکار میگردد. همچنین شیخ اشراق بیاناتی دارد که ظهور در اصالت ماهیت دارد. از آن جمله میتوان به اعتباری دانستن وجود و مجعول بودن ماهیت اشاره کرد. نگارنده در آن بیانات بتامل پرداخته، به بررسی و تحلیل ابعاد گوناگون آنها مبادرت ورزیده است. در پایان نیز آشکار شده است که آراء سهروردی با اصالت وجود هماهنگی بیشتری دارد.
خلاصه ماشینی:
"از اینرو با توجه به این نکته که درزمان شیخ اشراق مسئلۀ اصالت بگونهیی که در زمانصدر المتألهین و در آثار او مطرح بوده،محل بحث نبودهاست،باید دید مبانی سهروردی با اصالت وجودهماهنگی بیشتری دارد یا اصالت ماهیت؟سهروردیسخنانی درباره نور دارد که با بحثهای متناظر آن در حکمتمتعالیه در باب وجود قابل مقایسه و تطبیق است کهبایسته است بتحلیل آنها پرداخته شود.
حال که ما از هر واقعیت خارجی دو مفهوم یکیبنام ماهیت و دیگری بنام وجود انتزاع میکنیم،دراین مسئله اختلاف است که اصالت با کدامیک از اینمفاهیم است؛به این معنا که،آنچه حقیقتا در خارجموجود است کدام است و چیزی که حقیقتا موجودنیست-اما،بدلیل نوعی ارتباط یا اتحاد با امری کهحقیقتا موجود و اصیل است،و عقل ما آنرا مجازاموجود فرض میکند-چیست.
موضع دیگری که در مسئلۀ اصالت،میتوان دیدگاهصدرا و سهروردی را با یکدیگر سنجید،دلیلی استکه ملا صدرا برای اثبات اصالت وجود در اسفار به آناستناد کرده است؛این دلیل همانگونه که خواهد آمدبا بیانی که سهروردی در تقسیم شیء بواجب و ممکنو نیازمندی ممکن بعلت در وجودش ارائه میدهد،قابل انطباق است.
بر این اساس است که تمایز نهاده شده توسطملا صدرا میان ماهیت و وجود با تمایز ابن سینا کاملامتفاوت میشود و هیچیک از اشکالات سهروردی بهآن وارد نیست و حتی صدر المتألهین در این نقطه باشیخ اشراق هماهنگ میشود.
از مباحث گذشتۀ ما آشکار شد که این دسته ازسخنان سهروردی نیز نمیتوانند بمعنای اصالتماهیتی بودن او باشد،زیرا چنانکه گفتیم سخن ازاصیل و اعتباری هنگامی معنا دارد که تمایزما بعد الطبیعی میان وجود و ماهیت پذیرفته شود کهشیخ اشراق از آغاز،آن را کنار گذاشته است."