چکیده:
در سال 297 هـ.ق،دولت فاطمیان(اسماعیلی)در افریقیه(آفریقا) تشکیل شد.آنان پس از اینکه حوزهی قدرت خود را گسترش دادند به عنوان رقیبی جدی،در مقابل خلفای عباسی قد علم کردند.داعیان آنها در سراسر سرزمینهای اسلامی به فعالیت پرداختند.آنها حتی توانستند بغداد مرکز خلافت عباسی را تحت سلطهی خود درآورند.علاوهبراین اسماعیلیه نزاریه در ایران، پایگه محکمی پیدا کرد.خلفای عباسی در مقابل سعی کردند با راههای متفاوت از جمله تشویق و برانگیختن مخالفانی چون قرامطه،رد کردن نسب علوی امامان اسماعیلیه،بیاعتبار ساختن نهضت اسماعیلیه،مبارزات تبلیغاتی ضد اسماعیلی و برخوردهای نظامی به مبارزه برخیزند.در این پژوهش سعی شده است به برخوردها و تضادهای این دو قدرت جهان اسلام پرداخته شود.
خلاصه ماشینی:
"اولین شریفی که از طرف المعز لدین الله در مکه حکومت و شرافت یافت جعفر بن حسن بن موسی ملقب و ثأئر بود وی به نام خلیفه فاطمی خطبه خواند و المعز وی را رسما والی مکه کرد و تا پایان نیمه اول قرن پنجم این مقام در اولاد وی باقی ماند و سپس به اعقاب برادرش رسید.
او در ایران و عراق برای فاطمیان مصر دعوت میکرد و حتی توانست ابو کالیجار بویهی را به مذهب اسماعیلی متمایل کند ولی هشدار خلیفه باعث شد که این امیر بویهی ارتباط خود را با این داعی فاطمی قطع کند.
در ضمن برخی از امیران و ترکان نیز تخم کینه و نفرت کاشتند و نتیجه این شد که خلیفهی مردم را برای مقابله دعوت کرد و خطبه خواند و با یاران و دولتمردان خود از بغداد بیرون رفت (بنداریاصفهانی،زبده النصره،012)در نزدیکی همدان دو سپاه به هم رسیدند و ترکان سپاه خلیفه او را ترک کردند و خلیفه با اندکی باقی ماندو او را در سراپردهای فرود آوردند و سلطان او را به بازگشت به بغداد وعده داد وقتی لشکرگاه سلطانی به مراغه رسید قاصدی از طرف سلطان سنجر سلجوقی پیغامی آورد و متعاقب آن جماعتی از اسماعیلیان خلیفه را در چادرش به قتل رساندند.
البته از نظر برخیها اعتراف ظاهری اسماعیلیان به مذهب تسنن نشانه ترک اعتقاد مذهبی آنها نبود بلکه در شرایط نامناسب تقیه برای جامعه اسماعیلی لازم بود (ابو جمال،اسماعیلیان پس از تاریخ 37)خلیفه عباسی ناصر برای بازپسگیری قدرت سیاسی و مذهبی این اتحاد به نفع هر دو طرف بود زیرا آنان را در مقابل دشمن مشترکشان حفظ میکرد."