چکیده:
سیاق، به عنوان چارچوب و فضایی که پیام الهی در آن صورت یافته، در رفع ابهام از ظاهر آیات، کارکرد اساسی دارد. کارکرد سیاق، بر اصول بنیادی وحدت پیکر و عدم تعارض آیات قرآن استوار است. در صورت فراهم بودن شرایط کارکرد (وحدت موضوع و وحدت جهت موضوع)، قرینه های متصل و منفصل کلام بستر ظهور سیاق قرار می گیرند. با ظهور ابهام در کلام، یا قرینه ای دال بر رفع آن وجود دارد و یا ندارد. در صورت وجود، یا متصل است و یا منفصل. متصل یا درونی است و یا بیرونی. درونی یا لفظی است و یا لبی. و بیرونی یا قبل از کلام قرار دارد و یا بعد از آن. منفصل یا در همان سوره است و یا در سور دیگر. با این مبنا در مقاله حاضر، پس از بیان دو اصل بنیادی وحدت پیکر و عدم تعارض آیات، به تبیین قرائن کلام پرداخته و با این مبانی تعریف سیاق ارائه گردیده است. سپس، شرایط کارکرد سیاق را معرفی و محدوده کارکرد آن را با طرحی نوین، در پنج گونه به بحث و بررسی نشسته ایم: 1- قرینه پیوسته، موید معنای ظاهر؛ 2- قرینه پیوسته، خلاف معنای ظاهر؛ 3- قرینه گسسته، موید معنای ظاهر؛ 4- قرینه گسسته، خلاف معنای ظاهر؛ 5- عدم وجود قرینه.
خلاصه ماشینی:
"2. عدم تعارض در قرآن اگر کسی اصل«وحدت پیکر قرآن»را برای استناد بر وحدت سیاق آیات در برخی مواضعکافی نداند،اصل قطعی«عدم تعارض»که شاهد اساسی خدایی بودن قرآن معرفی شده است:{/(..
نتیجه این که اگر ابهامی در ظاهر مفاد آیه وجود نداشته باشد،عدم توجه به سیاق متصلبیرونی مانعی ندارد؛گرچه بهرهمندی از اصل وحدت سیاق برای تأیید و تأکید معنی مفیداست،همانگونه که در اغلب موارد،عدم توجه به سیاق درونی لفظی و لبی مانع شکلگیریظهور معنی و یا ظهور غلط معنی میگردد.
به عنوان نمونه،آنگاه کهدر غیاب حضرت موسی(ع)-علیرغم حضور هارون(ع)-سامری مجسمهای ساخت و قومبنی اسرائیل را به پرستش آن دعوت کرد؛خداوند رفتار و گفتار حضرت را در قبال موضوع،پس از بازگشت از کوه طوهر چنین بیان میکند:{/«قال یا هارون ما منعک إذ رأیتهم ضلوا*ألاتتبعن أفعصیت أمری*قال یا ابن أم لا تأخذ بلحیتی و لا برأسی إنی خشیت أن تقول فرقت بینبنی إسرائیل و لم ترقب قولی»/}(طه92/-94) از ظاهر آیه 94 برمیآید که حضرت برادرش را مورد ضرب قرار داده؛آیا در واقع نیزچنین بوده است؟ خداوند همین موضوع را در جای دیگر با وضوح بیشتری بیان میکند:{/«و لما رجع موسیإلی قومه غضبان أسفا قال بئسما خلقتمونی من بعدی أعجلتم أمر ربکم و ألقی الالواح و أخذ برأسأخیه یجره إلیه قال ابن أم إن القوم استضعفونی و کادوا یقتلوننی فلا تشمت بیالاعداء و لا تجعلنیمع القوم الظالمین»/}(اعراف150/) برای نتیجهگیری روشنتر قدری به بررسی روابط سیاقی آیۀ اخیر میپردازیم: به قرینۀ پیوستۀ درونی لفظی{/«و لما رجع موسی إلی قومه غضبان أسفا»/}حضرت به صورتغضبناک و اندوهگین به سوی قومش آمده است."