خلاصه ماشینی:
"میبینیم که در فرهنگ ایرانی،برابر آنچه دهخدا به نقل از گذشتگان مینویسد،نور ایزدی است که موجب میشود فرد بتواند ریاست کند،در حرفهای استاد شود یا صنعتی را بچرخاند،بازتاب خاص این نور را نیز باید در پادشاهان«عالم» و«عادل»پیدا کنیم و در شاهنامه،پیوسته بر خبر داشتن و دادگر بودن پادشاه و سردار و رهبر سیاسی تأکید شده است.
-------------- (1)بیهود نیست که شمس الدین محمد حافظ میگوید: احوال شیخ و قاضی و شرب الیهودشان کردم سؤال نیمشب از پیر میفروش گفتا نگفتنی است سخن گرچه محرمی درکش زبان و پرده نگهدار و می بنوش در شاهنامه نیز خرد تنها بهمعنای عقل نیست و معانی فراوانی برای آن آمده است از جمله: خرد دارد پیر بسیار نام رساند خردپادشاه را به کام یکی مهر خوانند دیگر وفا خرد دور شد درد ماند و جفا زبانآوری راستی خواندش بلند اختری زیرکی داندش گهی بردبار و گهی رازدار که باشد سخن نزد او پایدار پراکنده این است نام خرد از اندازهها نام او بگذرد تو چیزی مدان کز خرد برترست خرد بر همه نیکویها سر است خرد جوید آکنده راز جهان که چشم سر ما نبیند نهان خرد همچنین با دانش درهم تنیده است و این را در سراسر شاهنامه میتوان دید از جمله: خرد همچو آب است و دانش زمین بدان کاین جدا و آن جدا نیست زین (به تصویر صفحه مراجعه شود) میبینیم فردوسی خرد را از همهچیز بالاتر میداند و بیهوده نیست که در آغاز شاهنامه هم بیدرنگ پس از ستایش خداوند به بزرگداشت خرد میپردازد."