چکیده:
مقالهء حاضر تلاش دارد به کالبدشکافی سیاست خارجی حقوق بشری آمریکا بپردازد و این اصول سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا باعث تشدید و تداوم و البته گسترش فشارهای حقوق بشری این کشور علیه ایران خواهد شد.مقاله از چهار بخش کلی تشکیل شده است.در بخش اول میکوشد مبانی فکری حقوق بشری در سیاست خارجی آمریکا را تبیین کند.در بخش دوم،این موضوع را از منظری تاریخی بررسی میکند.در بخش سوم،به بررسی روندهای کلی سیاست گذاری حقوق بشری آمریکا و تمهیداتی که در این زمینه در پیش گرفته است،میپردازد.در بخش چهارم،سیاست خارجی حقوق بشری آمریکا در قبال ایران در پرتو رویههایی که پیش از این وجود داشته تحلیل خواهد شد.این مقاله در پایان نتیجه میگیرد که با روندهای موجود،سیاست خارجی حقوق بشری آمریکا در قبال ایران در آینده بهویژه با اتخاذ رویکرد مبتنی بر قدرت نرم یا قدرت هوشمند از سوی رییس جمهور کنونی این کشور هم به لحاظ شدت و هم به لحاظ گستره،نمودی بیشتر خواهد یافت.
خلاصه ماشینی:
"در اوایل به نظر میرسید که نومحافظهکاران براساس عقایدی که داشتند،توجه خود را بر قدرت سختافزاری و نظامی آمریکا متمرکز سازند اما رفتهرفته آشکار شد که آنها به موازات قدرت سختافزاری،در رویکرد تهاجمی خود در عرصه سیاست خارجی بر قدرت نرم که یکی از مولفههای اصلی آن ترویج حقوق بشر و دمکراسی در سراسر جهان است تأکید کنند و درواقع،آن را تسهیلکننده و مشروعیتبخش رویکردهای سختافزاری در روابط خارجی قرار دهند.
3. معرفی نقض حقوق بشر به مثابۀ دستاویز اصلی مداخله در سایر کشورها:در این راستا ایالات متحده با بهرهگیری از این مستمسک به شیوههای مختلف نسبت به تغییر رفتار یا رژیم کشورهای مخالف خود از طریق دخالتهای آشکار و پنهان مبادرت ورزیده است.
در این میان،کوشیده است این تحریمها را از لحاظ حقوق بشری به شکلی طرحریزی کند که سایر کشورها نیز به انجام اقدامات مشابه آمریکا روی آورند و نوعی عرف در مجازاتهای اقتصادی علیه کشورهای ناقض حقوق بشر در سطح بین المللی به وجود آید.
چرا که: اولا،مبانی فکری و سیر تاریخی پوشش حقوق بشر در سیاستگذاری خارجی ایالات متحده آمریکا،بسیار ریشهدار و البته دیرینه است و این پیشینه میتواند به مهمترین و سهلترین ابزار آمریکا برای پیشبرد اهداف خود در قبال سایر کشورها بهطور عام و ایران به طور خاص مبدل گردد."