چکیده:
«تجربة دینی» یکی از مباحث مهم فلسفة دین معاصر است که رویکردهای متعددی نسبت به آن وجود دارد. توجیه باور دینی بر مبنای تجربة دینی یکی از این رویکردهاست که از آن به معرفتشناسی تجربة دینی تعبیر میشود. ویلیام آلستون، معرفتشناس و فیلسوف دین برجستة معاصر از پیشگامان و نظریهپردازان مهم در این عرصه میباشد. بر همین اساس مقالة حاضر، دیدگاه آلستون را در دفاع از منزلت معرفتی تجربة دینی تبیین نموده و در ادامه مورد نقد و ارزیابی قرار داده است.
خلاصه ماشینی:
منظور از ماهيتشناسي تجربة ديني، يعني اين سؤال كه: ماهيت و سرشت تجربة ديني چيست؟ منظور از معرفتشناسي تجربة ديني نيز، حجيت و اعتبار معرفتشناسي آن است، يا به عبارت دقيقتر، اين سؤال كه: آيا تجربة ديني در توجيه معرفتي باور ديني، كارايي دارد يا نه؟ قبل از اينكه به تبيين و بررسي ديدگاه آلستون بپردازيم بهتر است براي وضوح بخشيدن به بحث، مسائلي را دربارة تجربة ديني و معنا و مفهوم آن به عنوان مقدمه بيان كنيم.
آلستون به طور مفصل بحث ميكند كه به لحاظ علمي، عاقلانه است كه در تجارب ديني سهيم باشيم؛ چرا كه اين تجارب از جنبة اجتماعي يك تجربة عقيدتي بوده و نهادينه شدهاند و لذا نميتوان بر غير واقعي بودن آنها استدلال كرد يا به طرز ديگري آنها را از صلاحيت پذيرش عقلاني انداخت.
دليل من براي تمركز بر تجربة بيواسطة خداوند كه در آن هيچ منطق ديگري براي تجربه وجود ندارد كه در آن، يا از طريق آن، خداوند به تجربه درميآيد، اين است كه اينها تجربههايي هستند كه به نحو بسيار موجّهي تجلّيات (Presentations) خداوند بر فرد لحاظ ميشوند، تا حدي به شيوهاي كه اشياي مادي بر ادراك حسي جلوهگر ميشوند (آلستون، 1378: 16).
البته چنين استدلالي وابسته به اين است كه مفهوم توجيه را نشاندهندة صدق بدانيم، همچنان كه آلستون نيز بر اين باور است، اما كساني كه مفهوم صدق را در مفهوم توجيه دخيل نميدانند ميگويند با اينكه تجربة حسي، باورها دربارة اشياي فيزيكي را توجيه ميكند، ولي اين دليل خوبي براي صادق بودن (غالبي) تجربة حسي نميشود.