چکیده:
ملا صدرا را به دنبال اثبات ذاتیت تعلق به بدن برای نفس،سایر مسائل نفسشناسی را براساس این مسئلهء حل میکند،یعنی نفس را در حدوثش جسمانی میداند،تفسیری متفاوت از رابطهء نفس و بدن سبب مرگ طبیعی ارائه و استدلالهای جدیدی برای ابطال تناسخ اقامه میکند.فیلسوفان پیش از ملا صدرا جملگی معتقد بودند که نفس در ذات خود همانند عقول مجرد از ماده است،اما برخلاف عقول،تعلق به بدن داشته،افعال خود را با اضافه تدبیری بدن از طریق آن انجام میدهد و از همین طریق استکمال مییابد.ایشان بر همین اساس،معتقد بودند تعاریف ارائه شده برای نفس،ناظر به اضافهء نفسیت،یعنی تعلق آن به بدن است و حقیقت نفس را نمینمایاند. اما ملا صدرا به مدد اصول فلسفی خاص خود،همچون اصالت وجود،حرکت جوهری نفس و تشکیک در وجود،دیدگاهی نوین ارائه کرده است که به مثابه سنگ بنای علم النفس حکمت متعالیه است.وی با نفی دیدگاه فلاسفهء پیشین در باب حقیقت نفس که رابطهء نفس مجرد با بدن مادی،را امری عارضی و خارج از ذات نفس میدانستند،بر این اعتقاد رفت که حیثیت تعلقی نفس به بدن-که تعبیر نفس نیز اشاره به همین جهت دارد-داخل در ذات نفس است،یعنی نحوهء وجود نفس،به گونهای است که تعلق به بدن دارد. او با دو استدلال،اولا نشان میدهد که اگر آنگونه که فلاسفهء پیشین معتقد بودند، نفس در ذات خود،مجرد از ماده باشد،محال است به بدن مادی تعلق بگیرد.ثانیا اگر نفس مجرد عقلی باشد،محال است از ترکیب یک امر مجرد از ماده با بدن مادی،نوع طبیعی واحدی به نام انسان محقق شود.
خلاصه ماشینی:
"در حالی که،دربارهء نفس مسئله برعکس است،زیرا حیثیت نفسیت نفس،نحوهء خاص وجود آن است و ماهیت نفس،غیر از نفسیتش وجود دیگری ندارد،مگر اینکه با حرکت جوهری،استکمال ذاتی یافته،تبدیل به عقل فعال شود(ملا صدرا،الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة،ج 8،ص 11) به اعتقاد ملا صدرا اضافهء نفس به بدن از سنخ اضافهء ماهوی عرضی نیست که بر نفس عارض شود،بلکه نحوهء وجود نفس،اضافی و تعلقی است.
از همینرو،ترکیب نفس و بدن در حیوانات و گیاهان،ابن سینا را با مشکلی مواجه نمیکند،چرا که با ترکیب ماده و صورت در جمادات تفاوت چندانی ندارد،اما برخلاف آنها این ترکیب در انسان،این پرسش را مطرح میکند که چگونه ممکن است از ترکیب مجرد و مادی،نوع طبیعی واحدی به وجود آید یا به گفتهء خود ابن سینا،چگونه ممکن است جوهری مفارق با جوهری مادی متحد شوند و از آنها انسان واحدی به وجود آید؟ پاسخ ابن سینا این است که مقصود از اتحاد جوهری بالفعل با جوهری بالقوه در نوعی طبیعی،اتحاد همهجانبه و از هر جهت نیست،بلکه همین که بین دو جوهر مذکور، نوعی رابطهء دوسویه و نیاز متقابل وجود داشته باشد که به موجب آن،حد واحدی بر آنها صدق کند،یا فعل و اثر جدیدی از آنها صادر شود که از هیچ یک از آنها به تنهایی صادر نمیشود،برای چنین اتحادی کافی است.
اما صدر المتألهین با نفی دیدگاه فلاسفهء پیشین در باب حقیقت نفس،بر این اعتقاد رفت که اضافه نفس به بدن یعنی نفسیت آن و حیثیت تعلقی آن به بدن،در ذات نفس است،یعنی نحوهء وجود نفس بهگونهای است که تعلق به بدن دارد."