چکیده:
فیزیکالیسم بر پایهء این انگاره شکل میگیرد که فیزیک کاملترین علم است و توان تبیین و پیشبینی همه چیز را دارد.در این نوشتار پس از شرح و توضیح ایدهء اصلی فیزیکالیسم و روشهای تعیین امر فیزیکی،وجوه اشتراک و اختلاف فیزیکالیسم پسینی و پیشینی را برمیشمریم.فیزیکالیسم پسینی که تعبیر دیگری از تحویلگرایی است رابطهء امر فیزیکی و ذهنی را با رجوع به شواهد تجربی و فیزیکالیسم پیشینی-که تعبیر دیگری از نگرش غیر تحویلگراست-رابطه امر فیزیکی و ذهنی را بر حسب استنتاج منطقی و بدون رجوع به تجربه،تعیین میکند. پس از بررسی و مقایسهء فیزیکالیسم پیشینی و پسینی به این نتیجه میرسیم که نقطهء ثقل اختلاف این دو نگرش در مفهوم«خاصهء ذهنی»است.در نهایت،به بررسی و تحلیل انتقادی مفهوم«خاصهء ذهنی»و لوازم آن در فلسفهء ذهن معاصر خواهیم پرداخت.
خلاصه ماشینی:
"کریپکی تمایز بود و نمود را که مبنای تحویلگرایی علمی است، در مورد حالات ذهنی انکار کرده و اعلام داشت که در جهان بالفعل،حالات ذهنی ضرورتا از خاصههای فیزیولوژیک مغز ایجاد میشوند،ولی هرحالت ذهنی را نمیتوان به یک حالت فیزیکی فروکاست؛یعنی نباید بگوییم که برای مثال،درد با تحریک عصبی c یکسان است؛زیرا واقعیت آگاهی در گرو خاصههای پدیداری و سابجکتیو آن است که در نظریهء این همانی مورد غفلت واقع میشود(همان،ص 271-471).
به عبارت دیگر، اگر فیزیکالیسم در جهان ما درست باشد،همه چیز را میتوان مورد تبیین فیزیکالیستی قرار داد و اگر یک جهان ممکن المثنای حداقلی جهان ما باشد،پس المثنای مطلق جهان بالفعل نیز خواهد بود و در این شرایط،صدق فیزیکالیسم در گرو غیر ممکن بودن جهانهایی نیست که نحوهء توزیع حالات ذهنی و فیزیکی آنها متفاوت از عالم ماست.
تفاوتی که اصطلاح«حداقلی»را ایجاد میکند به این خاطر است که فیزیکالیسم حداقلی ناظر به تبعیت حالت ذهنی از فیزیکی است و از آن جا که در جهان بالفعل،آگاهی خاصههای غیر فیزیکی دارد، پس رابطهء خاصههای فیزیکی و ذهنی در عالم ما به طور پسینی تعیین میشود و دیگر به نحو پیشینی(مستقل از تجربه)نمیتوان گفت که المثنای فیزیکی این عالم،مطلقا المثنای همین عالم خواهد بود،مگر اینکه به تجربه رجوع کنیم و ببینیم که آیا المثنای حداقلی فیزیکی جهان ما،از نظر توزیع حالات ذهنی نیز مثل جهان بالفعل است یا نه."