خلاصه ماشینی:
"فرضیههای اساسی در این درمان چنین مطرح میشود که مراجعان با مشکلات گوناگونی دچارند و به منظور رفع این اختلالات لازم است درمانگران،الگوهای چندگانهی شخصیتی افراد را یک به یک مورد توجه قرار دهند و سپس بدون هیچ تعصبی،از انوع تکنیکهای مناسب استفاده کنند.
فراموش نشود که پیروان این دیدگاه نیز روابط خالصانهی میان درمانگر و مراجع را به منزلهی عامل مساعدی در نظر میگیرند که زمینه را برای رشد تکنیکهای منتخب بعدی فراهم میکند(مشاوره و رواندرمانی؛ شفیعآبادی؛5831).
آنها میباید در حد پایه بدانند چه چیزی موجب بدکاری در خانواده میشود و چطور میان آن دسته از خانوادههایی که دچار بحرانهای تکاندهنده و لیکن کوتاهمدت میشوند و در پاسخ به این بحرانها منابع خود را مستقلا و بدون نیاز به کمک بیرونی فرا میخوانند و به سازماندهی مجدد و بهبود دست مییابند،از خانوادههایی که راهحلهایشان به دفعات از نوع بدکار است،فرق قائل شوند.
به طور نوعی،متخصصهای بالینی که به این چارچوب درونروانی گرایش دارند،در پی یافتن پاسخ برای این سؤال هستند که چرا نشانههای آسیب روانی رخ داده است؟ دیدگاه گسترهی جدید بدون آنکه از اهمیت فرایندهای درونی و رفتاری فرد بکاهد،به بافت خانوادگی نیز که رفتار شخص در آن رخ مینماید،اهمیت میدهد.
وانگهی علل و ماهیت مشکلات آن شخص را صرفا نمیتوان در پرتو بررسی گذشتهی او روشن ساخت؛بلکه غالبا این مشکلات هنگامی بهتر فهمیده میشوند که آنها را در بافت نظام روابط خانوادگی مستمری ملاحظه کرد که تعادل خود را از دست داده است."