چکیده:
علت سرودن آن بوده و در مقایسه با انواع دیگر مرثیه،به سبب اصالت احساس آن واجد ارزش ادبی بیشتری است؛مانند سوگ سرودهی ملک الشعرای بهار برای ایرج میرزا و یا اندوهیادهایی که در سوگ شاعرانی چون اخوان ثالث،سپهری،فرخزاد،شاملو و...سروده شده است. در این مقاله،ابتدا اندوهیادهایی که شاعران معاصر در سوگ دیگر شاعران سرودهاند،از منابع مختلف استخراج شده،سپس به بررسی عنصر«حسرت»و جنبههای مختلف آن در اشعار کلاسیک و نیمایی پرداخته میشود و همراه با ذکر شاهد،تحلیلی از آن صورت میگیرد و در پایان نیز،نتیجهی بحث ارائه میگردد.مرثیه،شعری است که در ماتم گذشتگان و تعزیت بازماندگان و اظهار تأسف و تالم بر مرگ عزیزان از دست رفته یا حوادث و بلایای ناگهانی یا طبیعی و...سروده شده است. سوگ سرودههای ادیبان برای دیگر شاعران را میتوان از قدیمترین انواع شعر رثائیه دانست که نخستین نمونههای آن در دیوان رودکی در رثای شارعی به نام مرادی و یا در مرثیهی شهید بلخی یافت میشود. در دورهی معاصر نیز،سرودن اندوهیاد برای شاعران توسط دوستان و حتی گاهی دشمنان آنها وجود دارد که غیر از ادای حق دوستی،عواملی چون تحریک حس همکاری،شعردوستی و رابطهی ادبی،
خلاصه ماشینی:
به عنوان مثال،ابیات زیر حسرت شاعر را به سبب از دست رفتن پروین اعتصامی که شعرش در قالب مناظره،سهل و روان و بیانگر درد و اندوه فقیر و مسکین بوده است،نشان میدهد: سخنت چون ز دل و جان هم بود شورفزا هم شیرین شیوهی سعدی و ناصرخسرو گشته با شعر و سرود تو عجین سخنانت به روانی چون آب وز صلابت چو حصار رویین فکر و احساس لطیف تو سرود شرح اندوه فقیر و مسکین (طباطبایی اردکانی،6731:921) غلامحسین یوسفی از بدیع الزمان فروزانفر به عنوان خدمتگزار و یاور زبان فارسی نام میبرد و از اینکه شاخسار پربار شعر و ادب از دست رفته است،تأسف میخورد: این زبان فارسی بنیاد ماست ملک را زین خوبتر زیور کجاست؟ وان که در ترویج آن جان بذل کرد بهتر از او خلق را یاور کجاست اوستاد ما درین ره عمر داد شاخساری مثل او پر بر کجاست؟ (یوسفی،9431:421) 4-در برخی موارد نیز،سراینده حسرت خود را به سبب از دست رفتن شاعری که نگهبان و پاسدار شعر و ادب فارسی بوده است بیان میکند؛مانند این بیت از جلال الدین همایی(سنا) برای ملک الشعرای بهار که او را پاسبان ادب دانسته: پاسبان گوهر و لعل ادب بربست چشم کاروان شکر و شهد سخن بربست بار (همایی،0331:33) 5-گاه نیز حسرت شاعر به علت از دست رفتن شاعری است که امیر سخن و استاد سخن و خسرو ملک سخنوری است؛به عنوان مثال در بیت زیر،مهرداد اوستا امیر سخن نامیده شده است: او در اوج قصیده میبالد او امیر سخن پس از جامی است (رحمانی،3731:622) و پرویز خانلری توسط مظاهر مصفا،خسرو ملک سخنوری و شاهنشه بلاغت لقب گرفته است: بربست رخت خسرو ملک سخنوری شاهنشه بلاغت،پرویز خانلری (سعیدی سیرجانی،0731:983) 6-از دیگر انگیزههای بیان حسرت سرایندگان اندوهیادهای معاصر،حسرت فقدان وجود شاعری است که شاهسواران،سوار نامدار،تکسوار و کاروانسالار شاعران بوده است؛مانند بیت زیر از سیمین بهبهانی برای مهدی اخوان ثالث: ای شاه سواران که سراپا دل و جانی چون است که با کوکبهی مرگ روانی؟ (بهبهانی،2831:918) و این شعر از فرهاد عابدینی دربارهی احمد شاملو: در انتهای افق،تکسوار مغروری/سوار توسن باد/از جوی خون سپیده/عبور تلخی داشت(صاحب اختیاری و بافرزاده،1831:374).