چکیده:
کانت یکی از تأثیرگذارترین فیلسوفان غرب در دورهء مدرنیته بر اندیشهء فلسفی و نیز بر مسئله علم و دین بوده است،اهمیت این مسئله از آنجاست که تاریخ فلسفه مدرن را میتوان به دو دورهء ما قبل و ما بعد کانت تقسیم کرد؛زیرا بر اثر فلسفه کانت بود که نگرش جدید انسان به هستی،که از دکارت شروع شده بود و به کمال نهایی خود رسید تا آنجا که بعد از کانت،فلسفه و ما بعد الطبیعه به مسیر جدیدی قدم گذاشتند که در این رهگذر علم و دین معنا و هویت جدیدی را به خود گرفتند.
موضوعات اندیشهء فلسفی کانت را از جهتی میتوان انسان،خدا و جهان و از جهتی دیگر علم،ما بعد الطبیعه،اخلاق،دین و هنر دانست.در هر حال،کانت در آثار اساسی خود چون«نقد عقل محض»،«نقد عقل عملی و دین در محدوده عقل تنها»، انسان و تواناییهای او را محور اساسی پژوهش فلسفی خود قرار میدهد و این انسان دارای تواناییهای شناسایی،اخلاقی،دینی،هنری و غیره است که معرفت،اخلاق و دین برای ما در این پژوهش دارای اهمیت خاص است.
کانت محور هستی را انسان قرار میدهد؛زیرا او تقسیم عالم،فهم حقیقت،اخلاق، علم و دین را تنها در پرتو تواناییها اراده و تکلیف انسان دارای معنا و اعتبار میداند که این همان علم و دین انسان مدار یا انسانی شدن علم و دین است.ضمن اینکه جهان واقعی این انسان نیز،همان جهان پدیداری و تجربی است؛یعنی واقعیت دین و علم بیشتر در همین دنیای تجربی و تنها در حد و توانایی فهم و ارادهء انسان دارای اعتبار و ارزش است.در نتیجه،برای انسان هیچ واقعیتی فراتر از دنیای مادی و خواستها و تواناییهای او وجود ندارد.
خلاصه ماشینی:
"به عبارت دیگر،کانت وجود حقایق ناپدیدار را رد نمیکند؛اما از یک سو،با ارزیابی قوای شناسایی انسان، دست او را از شناخت آنها کوتاه میکند و از سوی دیگر،حصول معرفت و حتی اخلاق و دین را بر انسان وابسته میکند؛یعنی بر اساس طرح سوبژکتیویسم که انسان محور و اساس هستی و حقیقت است،در بینش فکری کانت نیز اخلاق،علم و دین بر اساس محوریت انسان تفسیر میشوند که نتیجه این کار،اولا زدوده شدن امور عقلانی و غیر تجربی از علم،و حقایق الهی از دین و ثانیا وابستگی کامل علم،اخلاق و دین بر قابلیتهای معرفتی،اراده و خواست انسانی میشود که این رویهء دیگری از انسانیت و انسان مداری در عصر مدرنیته است؛یعنی انسان تنها موجودی است که هر موجود دیگری،هستی و حقیقت خود را مدیون اوست؛لذا در این مورد علم،اخلاق و دین واقعیتهایی هستند که اعتبار و حقانیت آنها را تنها انسان تفسیر و تعیین میکند که نتیجهء حاکمیت خواست و ارادهء انسان به ویژه در دین و اخلاق و تفسیر انسانی و در خدمت انسان از آنهاست و نیز نفی علومی چون ما بعد الطبیعه است."