چکیده:
نوشتار حاضر به شرح و بررسی مبنای نظریة قرائتپذیری متون دینی میپردازد.از آنجا که نظریة مذکور از رویکردهای ویژهای در باب تفسیر متون نشئت میگیرد،نگاهی به رویکردهای مربوط به تفسیر متون لازم است.بر این اساس،پس از تعریف و توضیح معنای هرمنوتیک،سیر تاریخی هرمنوتیک و پیشینة آن بحث شده و در ادامه،هرمنوتیک فلسفی و اهم ویژگی آن نقد و بررسی شده است.پس از آن نظریة قرائتپذیری دین به عنوان یکی از لوازم و نتایج هرمنوتیک فلسفی،توضیح داده شده و سپس نقد و ارزیابی گردیده است.
خلاصه ماشینی:
"گذشتگان بر آن بودند که این فاصله با کمک عنصر فهم و همدلی و بازسازی ذهنیت مؤلف،قابل ترمیم است،در حالی که بر اساس هرمنوتیک فلسفی گادامر تنها میتوان افق خویش را با افق متن ممزوج کرد و این امتزاج به معنای دستیابی کامل به افق معنایی متن نیست؛زیرا با توجه به تاریخی بودن فهم و این که فهم به طور دائم تحت تأثیر و مشروط به تأثیرات تاریخی و سنت و افق معنایی ماست،نمیتوانیم به طور کامل،موقعیت هرمنوتیکی خویش را مشخص کنیم و نمیتوانیم به طور کامل به تنقیح پیشدانستهها و پیشفهمهای خویش موفق گردیم؛پس هیچ گاه نمیتوانیم به عینی بودن فهم خویش مطمئن شویم و تفسیر،همیشه متأثر از ذهنیت مفسر است.
گرایشهای مختلف هرمنوتیک معاصر،عنایت خاصی به مسئلة فهم متن دارد و علیرغم برخی نوآوریها و گشودن افقهای جدید در زمینة تفسیر متن،چالشی جدی در حوزة تفکر دینی ایجاد نکردند؛زیرا تمامی نحلههای هرمنوتیکی پیش از قرن بیستم به درونمایة اصلی روش سنتی و متداول فهم متن وفادار بودند و هر یک از زاویهای در ترمیم و تنقیح این روش عام و مقبول میکوشیدند،اما هرمنوتیک فلسفی زمینهای فراهم آورد که روش رایج و مقبول فهم متن دچار چالشهای جدی شود و در نتیجه معرفت دینی رایج مورد تعرض قرار گیرد(نامور،122:1381).
بر همین اساس،برخی از روشنفکران وطنی ادعا کردهاند: آیا با توجه به مباحث فلسفی متون(هرمنوتیک فلسفی)که خصوصا در قرن بیستم دامن گسترده است میتوان تفسیر معینی از یک متن را تنها تفسیر ممکن و درست و معتبر اعلام کرد؟ آیا با توجه به این مباحث،دیگر معنایی برای نص در مقابل ظاهر(آن طور که گذشتگان تصور میکردند)باقی مانده است؟ هیچ متنی تفسیر منحصر به فردی ندارد،پس از همة متون،تفسیرها و قرائتهای متفاوتی میتوان داد."