چکیده:
عرفان، برترین نوع معرفت نسبت به برترین حقیقت هستی است و به تعبیر قدما، اشرف علوم به اشرف موضوعات است؛ گرایش به عرفان نیز ریشه در فطرت انسان دارد؛ از این رو، عرفان جاذبه ای بی مانند دارد و بسیاری از تشنگان کمال در طلب آن سر از پا نمی شناسند. از سوی دیگر، به دلیل گران بها بودن گوهر عرفان، انواع کاذب و جعلی آن بسیار و در نتیجه، تشخیص عرفان حقیقی از عرفان کاذب و ناقص دشوار است. اغلب به سبب تزیین و آراستگی ظاهر و استفاده از حیله و نیرنگ، بازار شبه عرفان های دروغین پررونق و عرفان ناب، مهجور و منزوی است. با اینکه عرفان، باطن معارف اسلامی و بعدی جدایی ناپذیر از معارف شیعی است، متاسفانه چونان خورشید پس پرده های تیره ابر، پنهان و حقیقت آن ناشناخته مانده و بسیاری از طالبان تشنه آن حیران و سرگردان به این سوی آن سوی می روند؛ از این رو برای بهرمندی از موهبت عرفان و مصونیت از شبه عرفان ها و معنویت های جعلی، شناخت شاخصه های عرفان راستین، که همان عرفان ناب شیعی است، از ضروریات است. به عنوان گامی کوچک در این مسیر طولانی، در این نوشتار برخی از اهم مختصات عرفان شیعی به اجمال طرح می شود.
خلاصه ماشینی:
"نتیجه عارف اصیل اسلامی و شیعی،چنین است: خداگرا،موحد،معتقد به وحی و نبوت،معتقد به امامت و ولایت(نه قطب و پیر)، معتقد به معاد(نه تناسخی)،اخلاقی،اجتماعی و سیاسی(نه منزوی)،فقهی و شریعتی (نه اباحی و شریعت گریز)،معتقد به جمع ظاهر و باطن،عقل و عشق،قرآن و سنت، جمع معرفت و محبت و اطاعت،جمع برهان و عرفان و قرآن(نه اخباری شیعی، ظاهری سنی و باطنی اسماعیلی)،نه ظاهرگرا و نه اهل تأویلات بیپایه،معتقد به امر بین الامرین(نه جبری و نه تفویضی)،جمع کار و توکل،جمع مراقبه و عمل،جمع زهد و عشق،جمع دنیا و آخرت(نه دنیاگرا و نه دنیاگریز)،حقیقتجوو کمال طلب(نه شعبدهباز و نه در پی کرامت)،هم متواضع هم با عزت نفس،نه زندگی گریز نه اهل طرب،نه شهرت طلب نه انزواگرا،اعتدالگرا(نه ریاضتطلب نه عشرتجو)،معتقد به جمع جسم و روح(نه اسیر تن نه غافل از روح)،دیگرگرا(نه خود محور)، عدالتخواه و اهل مسئولیت و مبارزه(نه بیتوجه و نه توجیهگر قدرت)،مهربان(نه خشن و بیعاطفه)،اهل تصحیح احوال درونی(نه فقط آراستن ظاهر)،اهل جمع خوف و رجا و حزن و شادی،واقعبین(نه بدبین نه سادهلوح)،عارف در همه احوال(نه موضعی و مقطعی)،نه ریاکار و زهدفروش،نه مباهی به فسق،حقیقتجو(نه کهنهگرا و نه خودباخته در برابر نو)؛هم اهل خوف و هم اهل رجاست،هم ابتهاج و رضایت دارد،هم حزن و اندوه،نه غم نه غم دنیا میخورد و نه نسبت به ادای وظیفه و عاقبتش آسوده خاطر است،معنویت و عبادتش فقط برای جبران گناهان نیست،بلکه برای پیشگیری از گناه و بالاتر برای عروج از نردبان کمال است؛عرفانش نه فرقهای است نه حزبی،رابطهء بین عبد و خداست."