خلاصه ماشینی:
"سخن گفته است، اما به بازی زبانی دینی اشارهای نداشته،حال آنکه اکثر مفسران، بحث او در مورد دین و باورهای دینی را براساس بازیهای زبانی استوار کردهاند(مفسرانی چون هادسون،فیلیپس و ملکم)، یک اشکال عمده به چنین تفاسیری آن است که چون صور زندگی و بازیهای زبانی متفاوتند،نحوههای متفاوتی از فهم را ایجاد میکنند،حال اگر این تفاوتها صورتهای زندگی و بازیهای زبانی مستقل را ایجاد کنند،امکان نقادی صورتهای زندگی وجود نخواهد داشت و به نوعی نسبیگرایی در دین، خواهد انجامید.
علم و دین در فلسفه دین ویتگنشتاین طبق یک تفسیر(تفسیر کسانی چون وینچ)،صورت زندگی و بازی زبانی دینی از دیگر صور و بازیهای زبانی متمایزند و برای آن منطق خاص خود را در نظر میگیرند؛ایمانگرایی هم به همین طرز تلقی استوار میگردد چرا که براساس این تلقی،علم و دین،دو ساحت کاملا متمایز و مستقل را به خود اختصاص میدهند،لازمهء چنین دیدگاهی آن است که اولا:فهم دین به زندگی دینی ارتباط پیدا میکند یعنی کسی میتواند ادعای فهم دین را داشته باشد که از درون صورت زندگی دینی با آن ارتباط داشته باشد و ثانیا:دین را با معیارهای دیگر صور بازیهای زبانی نمیتوان مورد نقادی قرار داد.
از نظر ویتگنشتاین-برخلاف فریزر -جادو و دین خطا نیستند:آنچه خطاست،نظریهپردازی در مورد آنهاست(ص 813)از سوی دیگر به باور ویتگنشتاین، ذهن علمی فریزر هم بدوی است و حتی بدویتر از انسانها بدوی،چراکه«انسانهای بدوی آنقدر از فهم مسائل روحانی دور نبودند که یک انگلیسی قرن بیستم دور است»(ملاحظاتی بر شاخه زرین فریزر،ص 8)."